ای دوستان الهی و ياران حقيقی، جمال قدم و اسم اعظم از افق عالم بانوار ساطع بر حقائق وجود از حيّز غيب و شهود اشراق فرمود و جهان تاريک و ظلمانی را بتجلّيات رحمانی روشن و نورانی فرمود حقائق صافيه کينونات لطيفه از فيض اين تجلّی چون نجوم بازغه در مشارق و مغارب مشرق و لائح گشتند و هياکل مقدّسه از رقد سکون و قرار بيدار شده در ميدان جذب و اشتهار و در عرصه شوق و اشتعال مبعوث گشتند. من جمله انوار شمس چون از مطلع درخش درخشيد و صيت ظهور اعظم بآن خطّه و ديار رسيد دانايان پر شور و شيدا شدند و عاقلان مجذوب و رسوا. از شدّت عشق عاقلان ديوانه گشتند و عارفان از دل و جان بيگانه. توانگران از سر و سامان گذشتند و عالمان از مسند و محراب و منبر مستغنی شدند. نار محبّت اللّه چنان شعله زد که آنچه غير دوست بود از مغز و پوست بسوخت و شمع پر انوار ظهور از جميع جهات برافروخت. حال چنديست که حرکت را سکونيست و ظهور را بطونی و حال آنکه حال وقت شعله افروزيست و هنگام آه جهان سوزی. اين چند روز که از حيات باقی بايد سراجی روشن نمود و گلشنی بياراست عنقريب ميگذرد و افسردگان را حسرت است عع