ای دوستان جمال ابهی، وقت عصر است و ريح شمال در شدّت هبوب چون صرصر و جمعی در محضر و اين عبد مشغول بياد ياران قديم و ياوران هر بنده ربّ عظيم. ملاحظه فرمائيد که هيچ مانعی از ياد رويتان مانع نه و هيچ مجبری حائل نيست پس معلوم و واضح گشت که چون انسان بصميم دل و جان توجّه بامری نمايد سدّ سکندر حائل نگردد و سيف شاهر عدوّ صائل مانع نشود. اليوم جمال قدم از ملکوت غيب و جبروت لاريب احبّای خويش را خطاب ميفرمايد. که ای دوستان ديرين وقت آنست که قدم را ثابت و راسخ نمائيد و بقوّت تمام بحفظ عهد و ميثاق پردازيد و حصن حصين پيمان را از هجوم اهل رجوم محافظه کنيد کمر خدمت امر اللّه بر بنديد و در سبيل الهی جانفشانی کنيد. ای فرخنده رخی که بخون شهادت گلگون گردد و ای مبارک گردنی که در سبيلش اسير زنجير شود. نهايت آمال اين عبد آستان جمال ابهی جانفشانی در ميدان قربانی و البهآء علی کلّ من انفق روحه و سرع الی مشهد الفدا فی سبيل اللّه عع