هُو الأبهی الأبهی - ای دوستان حضرت رحمن، در اين احيان…

حضرت عبدالبهاء
نسخه اصل فارسی

هُو الأبهی الأبهی

ای دوستان حضرت رحمن، در اين احيان در روزنامهای اخبار متوارد و متواتر که ژاپونرا با چينيان جنگ و ستيز است و از اين گير و دار در خاور زمين رسم رستخيز. لشکر و سپاهست که جوق جوق چون سيل مياهست. ميدان رزمست که جولانگاه جنود پر عزمست. آتش جنگ است که شعله توپ و تفنگ است. نيران حروبست که نائره جحيم کروپست. سفائن اژدر مثالست که در هجوم و جدال است. بنياد حصونست که بر باد و مدفونست. قلاع متين است که مساوی قعر زمين است. افواج چون امواجست که در دريای هلاک غرق و نابود از مرگ بی‌علاج. اجسام کشتگانست که در خاک و خون غلطانست. نهر دماء است که جاری و پر جريانست بنيان انسانست که مهدوم و ويرانست. اطفال صغير است که يتيم و اسير است. پيران سالخورده است که آلوده بخون و آزرده است. گروه بيوه زنانست که سر‌‌‌‌گشته و سرگردانست. قراء معموره است که خراب و مطموره است. مدائن عظيمست که معرض ريح صرصر عقيم است. قصور است که خرابه قبور است اقليمی بکلّی خراب و دمار شد و کشوری نابود و بی‌آثار گشت. مملکتی زير و زبر شد و ملّتی بی‌ پا و سر گشت. ثمره و نتيجه جميع اين زلازل و طوفان که بر بنيان انسان وارد آنکه ژاپون غالب گشت و چينی خائب و اين عبارت از وهمی چون سراب بيابان و عکسی چون صور مرتسمه در آب روان. چه که اين گونه ظفر بی‌ پا و بی‌ بنيان.

و چون بدقّت نظر و حدّت بصر ملاحظه نمائی فتوح و ظفر بر دو قسمست. يکی فتوحات روحانيّه که در اقليم قلوب واقع و با لشکر نجات مهاجم و چون جنود حقائق و معانی هجوم آرد و سپاه نفس و هوی و شياطين غفلت و عمی طرد و رجوم گردد، مدائن دلها فتح شود و قلاع قلوب مسخّر گردد.

و ديگری فتوحات جسمانيّه است، که اقليم و کشور محو و نابود گردد و جمعيّت بشر معدوم و مفقود شود. آباد ويران گردد زندگان اموات شود. عدل و داد مبدّل بظلم و عدوان گردد و راحت و آسايش زائل و جهان آفرينش متزلزل و خائب شود. تفاوت ميان اين دو فتح و ظفر اينست که فتوحات روحانيّه چون استيلاء آفتابست که خاور و باختر را بتيغ شعاع فتح و آفاق و کشور را بحرارت فيض مسخّر ميفرمايد و فتوحات جسمانيّه چون احاطه ظلّ و تسخير ظلامست که محيط شرق و غرب و مستولی بر ايّامست و همچنين ظفر لشکر روحپرور چون استيلاء ارواح بر اجسام است و تسخير اجسام چون ظفر و نصرت موت بر اجساد و ابدان. آن حيات جاودان بخشد و اين موت بی‌پايان آن طراوت و لطافت عنايت کند و اين جمودت و بطالت آن فيض بی‌ پايان مبذول دارد و اين تعب بيکران.

پس ای احبّای الهی از خدا بخواهيد که غضنفر ميدان قلوب باشيد و صفدر صفوف کروب. سالار سپاه معانی باشيد و سردار لشکر حقائق رحمانی. شهسوار مضمار علوم باشيد و هژبران حدائق و غياض حيّ قيّوم. اينست فضل عظيم و لطف ربّ کريم که نمونه و انّک لعلی خلق عظيمست. از عنايات و مواهب جمال قدم اميدواريم که دوستان حقيقی باين موهبت عظمی موفّق و مؤيّد گردند و البهآء عليکم و علی کلّ من فتح مدائن القلوب بجنود نفحات اللّه ع‌ع


منابع
محتویات