ای سليل آنشخص جليل و حفيد آن بزرگوار فريد، نامه ات رسيد و ناله زارت تأثير شديد نمود. چرا سرگشته و برگشته روزگاری استغفر اللّه آغشته بمحبّت پروردگاری و سرشته طينت بموهبت آمرزگار. جمال مبارک روحی لاحبّائه الفدا نهايت عنايت را در حقّ جدّ بزرگوار داشته و در الواح مقدّسه تمجيد از او فرموده. همواره بلسان مبارک منعوت و موصوف بود که آنشخص شهير در قرن ثالث عشر هجری امير اقليم تدبير بود و دبير بيمثل و نظير حتّی در وقت ذکر او بشاشت از وجه مبارک ظاهر که اين دلالت بر نهايت عنايت مينمود شکر کن که سراج او را روشن نمودی و سلاله او را شمع انجمن کردی در جنّت ابهی لانه نمودی چگونه از آشيانه دوری و پرتوی از عزّت ابديّه بر سر داری چگونه در صحرای مذلّتی.
نامه های آنجناب از قبل و بعد جميع ملاحظه گشت ولی جواب مشروط بوقت مرهون بود از فضل بديع ربّ مجيد اميد است که آنچه آمال و آرزوی آن يار مهربان است ميسّر گردد و آنچه لازمه آنجناب است اينست که بخدمت امر پردازی ولو بسوزی و بگدازی تا کشت آن بهشتی سرشت را آبياری نمائی و باغ اميد آن بزرگوار را پر طراوت و لطافت و اثمار بنمائی. صلح و صلاح آفاق جو و دوستی و آشتی و ارتباط و اتّحاد بهر اهل امکان طلب. سبب سرور و حبور باش و علّت حشر و نشور جام پيمان بدست گير و از بزم الست خبر ده. دام محبّت اللّه در اين بحر بیپايان بينداز و ماهيان حقيقت را بشست آر گلبانگ توحيد بلند کن و آهنگ سروش ملأ اعلی بشنو ندای جمال ابهی را از ملکوت غيب استماع کن و بصوت تهليل و تکبير ملکوت وجود را بحرکت و نشاط آر چنين موهبتی از برايت ميسّر چرا خود را پريشان و مخذول و مکدّر بينی از وجد و سرور پرواز کن و ببشارات ملکوت ابهی دمساز شو و عليک التّحيّة و الثّنآء عع