ای سليل حبيب قديم و رفيق ديرين من، پدر بزرگوار در ايّام عراق بحضور نيّر آفاق شتافت و مدّتی در ظلّ مبارک بود و با اين عبد شب و روز انيس و مجالس. فی الحقيقه از حيثيّت اخلاق شهد آفاق بود در نهايت لطافت و حلاوت آنی مرا بی بشاشت نميگذاشت. دمبدم بهر وسيله ئی بود همدم و همنشين را مذاق شيرين و شکرين مينمود تا آنکه حکمت اقتضای مراجعت نمود رجوع بوطن کرد و از آنجا بطهران و از طهران بجهان بیپايان. آن سليل محترم را از برای من يادگار گذاشت الحمدلله خلف از عنصر جان و دل سلف است نه آب و گل. نسبت حقيقی است الولد سرّ ابيه است. از اين جهت بسيار مسرورم مشعوفم خوشنودم که الحمدلله اين نهال ثمره آنشجر بخشيد و بطراوت و لطافت و حلاوت آن درخت فرخنده بخت جلوه نمود. حال خدمات شما دمادم در مدرسه تربيت در قلب اينعبد مذکور که الحمدلله بهمّت شما مدرسه تربيت پرتو هدايت گرفته و روز بروز ترتيبی جديدی مييابد. اميدوارم که اين مدرسه مغرس نهالهای بيهمال گلشن الهی گردد و مخرج نحارير آفاق شود. بسيار همّت فرمائيد چون بخدمت اطفال الهی مشغوليد هر روز بزيارت تربت مقدّسه فی الحقيقه فائزيد و عليک البهآء الابهی عع