ای عاشق جمال ذوالجلال، در مراسله اين بيت مسطور غير تسليم و رضا کو چاره ئی در کف شيری نری خونخواره ئی. ولی من ميگويم خوش بود تسليم خوشتر زان رضا پيش يار مهربان با وفا. زيرا آنچه کند جوهر صفاست و روح وفا. باری چون آتش عشق در هويّت قلب برافروزد قصور و فتور و ذنوب و کروب را بکلّی بسوزد. در آنمقام حکومت سلطان محبّت نمايد و سلطنت شهريار عشق راند. از فضل حقّ اميد گشايش است و حصول آسايش انّ ربّی کريم کريم عع