ای غلام بها، آن يوسف رحمانی در مصر ربّانی جلوه نمود بازار دلبران از حُسن در شکست و بر سرير دلبری بنشست پرده برانداخت و جلوه بآفاق نمود. قبطيان نادان محروم شدند و از اين فضل موفور مأيوس گشتند. آن مه تابان بجهان پنهان جلوه ديگری کرد و از ملکوت غيب پرتو جانسوزی بزد. ولوله بآفاق انداخت و زلزله بارکان کيهان افکند. حال تو خريدار ديدار او شو تا در ملکوت غيب مشاهده نمائی و جهانرا مژده و بشارت دهی و عليک التّحيّة و الثّنآء عع