ای مشامت معطّر از رائحه طيّبه قميص يوسف بقا، حمد کن خدا را که در اين ايّام در ظلّ سدره منتهی مستظل شدی و بر شريعه ايمان و ايقان وارد از کلمة اللّه در حشر اعظم مبعوث شدی و از مائده معرفت اللّه مرزوق. بشاطی بحر موهبت اللّه بشتافتی و بتراب آستان مطاف ملأ اعلی روی و موی مزيّن نمودی و ديده را باين کُحل بينش روشن و منوّر کردی. حال متوکّلاً علی اللّه متشبّثاً بذيل عنايته محمّر الخدود بنار محبّته منجذب الفؤاد بنفحات قدسه رجوع بوطن مألوف نما و جميع احبّای رحمن را قوّه جذب و مغناطيس محبّت اللّه باش چنان بال و پری بزن و از دريای محبّت موجی بر آر که جميع بجوش و خروش آيند تا هر مخمودی آتش افروزد و هر خاموشی روشن گردد. هر منجمدی جاری شود و هر ساکنی طاير. تا آيت باهرهٔ محبّت اللّه شوی و رايت مرتفعه ذکر اللّه. جميع احبّاء اللّه را تکبير برسان و الرّوح و البهآء عليک و علی کلّ ثابت مستقيم عع