ای ناطق بثنای حضرت يزدان، در موسم زمستان آنچه طغيان طوفان شديدتر و باران و بوران عظيمتر در فصل نو بهار گلشن و گلزار طراوت و لطافتش بيشتر گردد و حلاوت و زينت چمن و لاله زار زيادتر شود. گريه ابر سبب خندهٔ گل گردد و دمدمه رعد نتيجه اش زمزمه بلبل شود و شدّت برد جمال ورد ببار آورد و طوفان سرد باغ را بشکوفه های سرخ و زرد بيارايد. ارياح شديد منتجّ نسائم لطيف گردد و باد صبا شميم گل حمرا گيرد. سفيدی برف سبزی چمن شود و افسردگی خاک شکفته گی نسرين و نسترن گردد و پژمردگی شتا تری و تازگی بهاری شود و شدّت سرما اعتدال هوا گردد. سرو ببالد، فاخته بنالد، بلبل بخواند، گل چهره برافروزد، لاله ساغر گيرد، نرگس مخمور گردد، بنفشه مدهوش شود، اشجار سبز و خرّم شود و اوراق طراوت جويد. ازهار بدمد، اثمار نمودار شود، گلشن مجلس انُس شود و چمن محفل قدس گردد. جميع اين فيوضات و تجلّيات بهاری بر اثر مصيبات زمستانست و کل سرور و حبور گلشن و گلزار از اثر شدّت برودت فصل شتا. لهذا ای اسير سلاسل و اغلال و رهين وثيق و سجن در راه پروردگار. اگر چه در بلايای شديده افتادی و در رزايای عظيمه گرفتار شدی کأس بلا نوشيدی و زهر ابتلا چشيدی بسا شبها که از ثقل اغلال نيارميدی و بسا روزها که از اذيّت اهل ضلال نياسودی انيست صدمات قويّه بود و جليست بليّات شديده. اميدواريم که اين مشقّات جسمانيّه راحت و مسرّت روحانيّه آرد و اين آتش سوزان عوانان روح و ريحان قلب و وجدان آرد. اين عُسرت علّت مسرّت گردد و اين زحمت باعث رحمت شود و اين نقمت سبب نعمت جاودانی گردد و اين تنگی سجن گشايش جهان الهی شود. قسم بسلطان وجود و عالم غيب و شهود که اين بليّات سبيل محبوب از جان عزيزتر است و از شهد و شکر لذيذتر عع