ای ياران الهی، هر چند نامههای متعدّده در اين مدّت مديده باحبّای قديمه و جديده نگاشته شد ولی نامهٔ تازه وارد و اسمآء آن سروران کشور محبّت اللّه در آن مذکور. از قرائت آن اسمآء حالتی دست داد که زمام از دست رفت بیاختيار بذکر ابرار مشغول شدم تا شوق و شعف اين قلب پرتوی بر جهان دل و جان آزادگان زند و شرق و غرب روشن گردد. اگر بدانيد که بچه شور و شعفی الآن بأملای اين نامه پرداختم البتّه از وجد و طرب در قميص جسد نگنجيد. ارواح بپرواز آيد، جانها همدم راز گردد و دلها بسرور ابدی دمساز شود. اين نيست مگر از فضل و احسان حضرت يزدان و عليکم التّحيّة و الثّنآء الهی الهی ايّد هؤلآء العباد علی رفع راية الميثاق و اعلآء کلمتک فی الآفاق و اغفر يا ربّی الجليل لعبدک عبّاسعلی ( من اهل ريز لنجان ) الّذی شرب کأس البأسآء والضّرّآء فی سبيلک و ابتلی باضطهاد المبغضين من اعدآئک و جرّعوه کأس العذاب و زجروه اشدّ العقاب حتّی عرج اليک و وفد ببابک مبتهلاً اليک ساجداً بين يديک ربّ انزله نُزُلاً مبارکاً و قدّر له کلّ خير فی ملکوتک الأعلی انّک انت الکريم المقتدر الوّهاب عع