ای يار ربّانی، اين مطرب از کجاست که برگفت نام دوست نامه شما را جناب آقا ميرزا حيدر علی نزد من فرستاد چون نظر بر آن سطور افتاد بهجت و فرحی زايد الوصف رخ داد زيرا از يار روحانی بود. ايّامی که در ساحت حضرت مقصود الفت ميشد و مشام بنفحات آنگلشن تقديس معطّر بود و مسامع از خطاب رحمن متلذّذ و قلوب بمشاهده جمال مستبشر آن الفت ابداً از خاطر نرود. دائماً مفرّح جان و دل است. باری چون قرائت نامه منتهی شد با جان و وجدان در نهايت انجذاب تضرّع بدرگاه حضرت نامتناهی گشت که آنجوان روحانی نوجوانی از سر گيرد و ايّام شباب و زندگانی تازه نمايد. يعنی بقوّت جديدی از ملکوت ابهی مؤيّد شود و مانند دريا از هبوب ارياح وفا بجوش و خروش آيد. موجی زند اوجی گيرد و هر چند وحيد است قوّت فوجی يابد و کم رجل يعدّ بالف مَثَل در نزد عرب است. باری اقترانی که در نظر است متيمّن و مبارکست امّا مَهر بنصّ کتاب متجاوز از پنج واحد دِرْهم يا دينار جائز نه هذا حکمٌ صارمٌ حتمٌ مقضیٌ من اثر القلم الأعلی حضرت رفيق جانی و انيس ربّانی و مونس وجدانی کهل روحانی را بجان مشتاقم و تکبير ابدع ابهی ميرسانم و عليک البهآء الأبهی عع