يا غلام، در صقع رضا هر کس محشور گشت در يوم نشور جام فرح و سُرور از دست ساقی ظهور نوشيد و در مآء طهور از اوساخ شئون امکان پاک و مقدّس گشت پس تو انشآء اللّه غلام درگاه حضرت ربّ علّامی از اين کأس هميشه مدهوش و سرمست باش تا در اين توده خاک نَفَس پاکی کشی و جلوهٔ انجم افلاک نمائی و ليس هذا علی ربّک القديم بعزيز. اين نجوم اجسام عنصری و از جهان طبايعند چون در عالم خود يعنی جهان عناصر لطافتی دارند در فجر و افق عالم روشن و منيرند پس ملاحظه کن اگر حقيقت انسانيّه که از جهان الهيست چون در مراتب وجود ترقّی نمايد و لطافت و صفا و نورانيّت و فيض بها اکتساب کند چگونه از افق وجود بنور شهود مشهود گردد و البهآء عليک عع