يا من امتحن من هو ميزان الأمتحان، حکايت کنند که روزی حضرت امير عليه السّلام بر لب بامی بود شخص بيگانه ئی عرض نمود يا علی مطمئن بحفظ و حمايت و صيانت حقّ هستی. فرمودند کيف لا و انا اوّل مؤمن باللّه. عرض کرد پس اعتماد بر حفظ حقّ نما و خود را از لب بام فرو انداز. فرمودند هر عالی دانيرا بايد امتحان نمايد نه هر کس در هر جا للمولی ان يمتحن العبد و ليس للعبد ان يمتحن المولی. اينست که هفت قبيله از قبائل عرب در حضور حضرت رسول روحی له الفدا حاضر و هر يک امتحاناً معجزه ئی خواستند. يکی حتّی تفجّر لنا من الأرض ينبوعاً گفت. ديگری او تأتی بکتاب من السّمآء بر زبان راند. ديگری او يکون لک بيت من زخرف گفت. ديگری او ترقّی الی السّمآء بر زبان راند. چون مقصدشان امتحان بود جواب کلّ قل سبحان ربّی هل کنت الّا بشراً رسولا شد و انّک انت استفت قلبک فتری انّ الکلمة اشتقّت و الاحرف استنطقت و النّقاط تفرّقت و الحقيقة ظهرت و الآية نطقت و انوار الوحی تشعشعت هل بعد النّور الّا الدّيجور و هل بعد الضّحی و الآصال الّا جنح اللّيالی الظّلمآء فاختر ما تشآء انّ ربّک يهدی من يشآء عع