يا من خرّ مغشيّاً صعقاً من تجلّی الرّحمن، صبح است و جمعی از دوستان چون شمع در اين جمع روشن و خاطرها بياد دوست چون ساحت گلزار و چمن پر گل و سنبل و سمن. اين عبد قلم برداشته و بياد روی و خويت پرداخته قسم باسم اعظم که ياد ياران راحت جان و مسرّت وجدانست و چنان روح و ريحان آرد که دل بوجد و طرب آيد و روان بشوق و وجد زيرا حقيقت شاخصه هر يک در بزم الهی معينی از مآء حيات و جمال باکمال هر يک در فردوس عرفان مطلع نوری از انوار. پس ملاحظه فرما که در بصر و نظر اين عبد چه قدر بزرگواری چه که مشاهده آيات کبری هر چند در سائر ممکنات و موجودات ميسّر ولی آيت عظمی و حقيقت نورآء و کلمه عليا و الرّحمة الّتی سبقت الأشيآء در مجالی حقائق احبّاء و مظاهر و مطالع انوار فائضه از شمس بها ظاهر و باهر عع
ورقهٔ طيّبهٔ زکيّه امة اللّه ضجيع آنجناب نوری بگم بنفحات قدس مذکّريم از لطف الهی اميد است که در انجمن امآء الرّحمن آيت هدی و شعله نورآء باشد و کلّ را بنفحات يوم اللّه مشام معطّر نمايد. ورقه مطمئنّهٔ طيّبهٔ زکيّه امة البهآء راضيه بگم هميشه بذکر ايشان مشغول است و التماس صدور آثار مواهب ميکند عع