يا نعيم عبدالبهآء، همواره در قلب حاضری و در خاطری از يادت فراغتی نه و از ذکرت فراموشی نيست زيرا مؤمنی و سالک موقنی و مهربان ثابتی و نابت مطيعی و منقاد منجذب جمال ابهائی و متوجّه بطلعت اعلی ناطقی بثنآء و مبلّغی بين الوری. حضرت صدر الصّدور روحی لرمسه الفداء تأسيس درس تبليغ نمودند و بنهايت همّت سعی بليغ فرمودند و در اين گلشن الهی نهالهای تازه پرورش دادند و لطافت و طراوت بی اندازه بخشيدند. مرغان صامت را ناطق کردند و طفلان بيخبر را مبشّر بجمال جليل اکبر فرمودند. اين تأسيس تسلسل يابد و اين انوار بر قرون و اعصار بتابد.
حال آن روح پاک بملکوت ابهی عروج نمود و آن ورقآء بايکهٔ بقا طيران کرد و آن پروانه بحول سراج ملأ اعلی پرواز نمود لهذا محلّش در ملأ ادنی خالی ماند. عبدالبهآء را آرزو و مقصد چنان که اين تاج را بر سر تو گذارد تا در محلّ آن بزرگوار نوجوانانرا درس تبليغ دهی و حجّت و برهان بياموزی و دليل و آيات و اخبار بنمائی. نورسيدگان ملکوت ابهی را تربيت کنی و بفيض ملأ اعلی نشو و نما بخشی. تا اين تعزيت منتهی شود و تهنيت جديد جلوه نمايد و سبب تسلّی قلب عبدالبهآء گردد. زيرا از مصيبت حضرت صدر الصّدور بعد از مصيبت کبری بسيار متأثّر شدم و اين درد را درمانی و اين زخم را مرهمی جز آن نه که ملاحظه شود که جای آن بزرگوار شخصی استوار يافته و بنفحه مشکبار مشامها را معطّر مينمايد. و اين را بدان که هر نفسی پی آن روح مجرّد گيرد و بتعليم و تدريس پردازد تأييدات متتابعاً و متوالياً در رسد. حتّی خود او حيران ماند و عليک البهآء الأبهی عع