ای افنان سدره مبارکه، بر تفاصيل مرقومه از حوادث طهران اطّلاع حاصل شد فیالحقيقه چنانست که مرقوم نموديد که از احزاب موجوده در ايران کسی که بحکومت اطاعت و تمکين دارد حزب اللّهست زيرا نه بتلويح بلکه بنصّ صريح مأمور باطاعت حکومتند و صداقت بدولت بلکه بجانفشانی بجهت عزّت ابديّهٔ عالم انسانی و اگر چنانچه نفسی از احبّآء بمنصبی رسد و مشمول نظر عنايت اعليحضرت شهرياری گردد و بمأموريّتی منصوب شود بايد در امور موکوله خويش بکمال راستی و پاکی و صدق و عفّت و استقامت بکوشد و اگر چنانچه ارتکابی کند و ارتشائی نمايد مبغوض درگاه کبرياست و مغضوب جمال ابهی و حقّ و اهل حقّ از او بيزار بلکه بمئونه و مواجب خويش قناعت نمايد و راه صداقت پويد و در ره ملک و ملّت جانفشانی فرمايد. اينست روش و سلوک بهائيان و هر کس از اين تجاوز کند عاقبت بخسران مبين افتد
ای بهائيان گروه مکروه ايرانرا ويران نمودند شما همتّی کنيد بلکه روحی در جسم آن اقليم بدميد و زنده نمائيد تا تلافی مافات گردد و آيات بيّنات جلوه نمايد. انسانرا عزّت و بزرگواری بپاکی و راستی و خيرخواهی و عفّت و استقامتست نه بزخارف و ثروت. اگر نفسی موفّق بر آن گردد که خدمتی نمايان بعالم انسانی علی الخصوص بايران نمايد سرور سرورانست و عزيزترين بزرگان. اينست غنای عظيم و اينست گنج روان و اينست ثروت بی پايان و الّا ننگ عالم انسانيست ولو در نهايت شادمانی است. چه قدر انسان بايد که غافل و نادان باشد و پست فطرت و پست طينت که خويش را باوساخ ارتکاب و خيانت بدولت بيالايد و اللّه حشرات از او ترجيح دارد انتهی
ای افنان، آنجناب در حقّ ورقه مبارکه المنتسبه اليک بايد برأفت و عدالت بحکم الهی معامله نمائی يا آنانرا بطهران بخواهی يا خود بيزد بشتابی سالهای چند است که مهجور و محزون و مأيوس مانده اند بيش از اين جائز نه و عليک التّحيّة و الثّنآء عع