ای احبّای الهی و اماء رحمن جمهورعقلاء برآنند که تفاوت عقول و آراء از تفاوت تربيت و تعليم آدابست يعنی عقول در اصل متساويست ولی تربيت و تعليم آداب سبب گردد که عقول متفاوت شود و ادراکات متباين اين تفاوت در فطرت نيست بلکه در تربيت و تعليم است و امتياز ذاتی از برای نفسی نيست …..
انبيا نيز تصديق اين رأی را ميفرمايند که تربيت نهايت تأثير در بشر دارد ولی ميفرمايند عقول و ادراکات در اصل و در فطرت نيز متفاوتست و اين امربديهی است قابل انکار نه چنانکه ملاحظه مينمائيم اطفالی هم سن و هم وطن و هم جنس بلکه از يک خاندان در تحت تربيت يک شخص پرورش يابند با وجود اين عقول و ادراکاتشان متفاوت يکی ترقّی سريع نمايد و يکی پرتو تعليم بطیء گيرد و يکی درنهايت درجه تدنّی ماند خزف هر چه تربيت شود لؤلؤ لئلا نگردد و سنگ سياه گوهر جهانتاب نشود و حنظل و زقّوم بتعليم و تربيت شجره مبارکه نگردد يعنی تربيت گوهرانسانيرا تبديل نکند ولکن تأثير کلّی نمايد و بقوّه نافذه آنچه در حقيقت انسان از کمالات و استعداد مندمج و مندرج بعرصه ظهور آرد تربيت دهقان حبّه را خرمن کند و همّت باغبان دانه را درخت کهن نمايد لطف اديب اطفال دبستانرا باوج رفيع رساند و عنايت مربّی کودک حقير را بر سرير اثير نشاند پس واضح و مبرهن گرديد که عقول در اصل فطرت متفاوتست و تربيت را نيز حکمی عظيم و تأثيری شديد *