ای بنده درگاه الهی آنچه از خامه محبّت اللّه جاری قرائت گرديد و از مضامينش معانی دلنشين ادراک گرديد اميد از موهبت ربّ مجيد چنان است که در کلّ احيان بنفحات رحمن زنده و تر و تازه باشيد.
در خصوص مسئلهء تناسخ مرقوم نموده بوديد اين اعتقاد تناسخ از عقايد قديمه اکثر امم و ملل است حتّی فلاسفه يونان و حکمای رومان و مصريان قديم و آثوريان عظيم ولکن در نزد حقّ جميع اين اقوال و اوهام مزخرف.
و برهان اعظم تناسخيان اين بود که مقتضای عدل الهی اين است که اعطای کلّ ذی حقّ حقّه شود حال هر انسان ببلائی مبتلا شود گوئيم که کوتاهی نموده است ولکن طفلی که هنوز در رحم مادر است و نطفهاش تازه انعقاد گرديده است و کور و کر و شل و ناقص الخلقه است آيا چه گناهی نموده است که بچنين جزائی گرفتار شده است پس اين طفل اگر چه بظاهر در رحم مادر خطائی ننموده ولکن پيش از اين در قالب اوّل جرمی کرده که مستوجب چنين جزائی شده.
ولی اين نفوس در اين نکته غافل گشتهاند که اگر خلقت بر يک منوال بود قدرت محيطه چگونه نمودار ميشد و حق چگونه يفعل ما يشاء و يحکم ما يريد ميگشت.
باری ذکر رجعت در کتب الهی مذکورو اين مقصد رجوع شئون و آثار و کمالات و حقائق انواريست که در هر کور عود مينمايد نه مقصد اشخاص و ارواح مخصوصه است.
مثلاً گفته ميشود که اين سراج ديشب عود نموده است و يا آنکه گل پاری امسال باز در گلستان رجوع کرده است در اينمقام مقصود حقيقت شخصيّه و عين ثابته و کينونت مخصوصه آن نيست بلکه مراد آن شئون و مراتبی است که در آن سراج و در آن گل موجود بود حال در اين سراج و گل مشهود يعنی آن کمالات و فضائل و مواهب ربيع سابق در بهار لاحق عود نموده است مثلاً اين ثمر همان ثمر سال گذشته است در اينمقام نظر بلطافت و طراوت و نضارت و حلاوت آن ثمره است و الّا البتّه آن حقيقت متعيّنه و عين مخصوصه رجوع ننموده.
آيا از يکمرتبه وجود در اين عرصه شهود اوليای الهی چه نعمتی و راحتی ديدند که متّصلاً عود و رجوع و تکرّر خواهند آيا يکمرتبه اين مصائب و بلايا و رزايا و صدمات و مشکلات کفايت نميکند که مکرّر اين وجود را در اينعالم خواهند اين کأس چندان حلاوتی نداشته که آرزوی تتابع و تکرّر شود.
پس دوستان جمال ابهی ثوابی و اجری جز مقام مشاهده و لقا در ملکوت ابهی نجويند و جز باديهء تمنّای وصول برفرف اعلی نپويند نعمت باقيه خواهند و موهبت سرمديّه که مقدّس از ادراک امکانيّه است.
چه که چون ببصر حديد نظر فرمائی جميع بشر در اينعالم ترابی معذّبند مستريحی نه تا ثواب اعمال حيات مکرّر سابق بيند و خوشحالی نيست که ثمره مشقّات ماضيه چيند و اگر حيات انسانی و وجود روحانی محصور در زندگانی دنيوی بود ايجاد چه ثمره داشت بلکه الوهيّت چه آثار و نتيجه ميبخشيد بلکه موجودات و ممکنات و عالم مکوّنات کلّ مهمل بود استغفر اللّه عن هذا التّصوّر و الخطأ العظيم.
همچنانکه ثمرات نتائج حيات رحمی در آن عالم تنگ و تاريک مفقود و چون انتقال باين عالم وسيع نمايد فوائد نشو و نما آن عالم واضح و مشهود ميگردد بهمچنين ثواب و عقاب و نعيم و جحيم و مکافات و مجازات اعمال و افعال انسان در اين نشأهء حاضره در نشأه اخرای عالم بعد از اين مشهود و معلوم ميگردد و همچنانکه اگر نشأه و حيات رحمی محصور در همان عالم رحم بود حيات و وجود عالم رحمی مهمل و نامربوط ميگشت بهمچنين اگر حيات اين عالم و اعمال و افعال و ثمراتش در عالم ديگر نشود بکلّی مهمل و غير معقول است.
پس بدان که حق را عوالم غيبی هست که افکار انسانی از ادراکش عاجز است و عقول بشری از تصوّرش قاصر چون مشام روحانی را از هر رطوبت امکانی پاک و مطهّر فرمائی نفحات قدس حدائق رحمانيّهء آن عوالم بمشام رسد.
و البهاء عليک و علی کلّ ناظر و متوجّه الی الملکوت الأبهی الّذی قدّسه اللّه عن ادراک الغافلين و ابصار المتکبّرين *