٣٧- ای آوارگان کوی دوست

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٣٧- ای آوارگان کوی دوست

ای آوارگان کوی دوست، آن دلبر آفاق چون در انجمن اهل وفاق اشراق نمود آغاز رازی کرد که عارفان بسوی او شتافتند و عاشقان بشعله روی او افروختند و آشفتگان بکوی او دويدند و تشنگان از جوی او نوشيدند و دانايان خوی او پسنديدند و کلّ بهوای او بقربانگاه عشق دويدند و بمقصود رسيدند. اينست فضل موفور و اينست حقيقت سرور و حبور و اينست عطای مشکور از ربّ غفور. ولی محتجبان هر يک آغاز آه و فغان کردند که اين راهيست سخت بايد رخت از اين جهان بربست و بجهان ديگر شتافت با جميع اين علائق چگونه تحرّی اين حقائق کنيم و بدقائق عالم عشق پی بريم پس بهتر آنکه سر خود گيريم و از سرّ وجود در کنار شويم در حفره ظلمات راحت و مسرّات جوئيم و در اسفل درکات سعادت و برکات خواهيم. لهذا از هادی حقّ فرار نمودند و در وادی بطلان قرار يافتند از منادی در گريزند و در باديه هوی مشغول بجنگ و ستيز.

شما که آشفته آن روی تابانيد و مفتون آن زلف مشکبار بايد جانفشانيرا کامرانی دانيد و قربانيرا قرب رحمانی دانيد شماتت اعدا را حلاوت آلاء شمريد و ملامت اهل جفا را ملايمت اهل وفا دانيد زهر تير را مانند شهد و شير گوارا بينيد و تيغ و سنان را سهل و آسان يابيد . اين جسم خاک را فدای جان پاک کنيد و اين تن پرآفت را قربان محبّت خورشيد افلاک کنيد قطره را فدای دريا نمائيد و ذرّه را قربان نيّر بيضاء فرمائيد تا موهبت آسمانی بينيد و بقربيّت رحمانی رسيد و حيات جاودانی جوئيد و بزندگانی جهان ابدی فائز گرديد تاج عزّت ابديّه بر سر نهيد و چتر موهبت سرمديّه بگشائيد و علم آسمانی بر افرازيد و خيل و حشم ملکوت نورانی مشاهده کنيد.


منابع
محتویات