٣٩- يا من ادّخره اللّه لخدمة امره و اعلاء کلمته

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٣٩- يا من ادّخره اللّه لخدمة امره و اعلاء کلمته

يا من ادّخره اللّه لخدمة امره و اعلاء کلمته، آنچه مرقوم فرموده بوديد قرائت و تلاوت گرديد. حمد جمال قدم را که ناطق براحت و آسايش و الفت و محبّت قلوب و انس و اتّحاد نفوس بود حمداً له ثمّ شکراً له. از جمله مضامين ذکر وقع امر در انظار بود عزّت و عظمت امر اللّه در انقطاع و علوّ امتناع و خلوص و تحمّل بلايا و جانفشانی احبّاء اللّه فی سبيل اللّه است.

اگر چنانچه اين عباد هميشه در مهد امن و امان و در مأمن آسايش دل و جان بيارميم و در بستر پر و پرنيان بياسائيم نه ذئبی باشد و نه ابن ذئب و نه ظلّی باشد و نه ظلمتی نه مشقّتی و نه کلفتی نه بلائی و جفائی و نه زحمتی اين عباد نيز مثل سائر امم گرديم و حقوق ملّيّت در مواقع و مراکز سياست محفوظ و مصون ماند . ملاحظه فرمائيد که حضرت اعلی روحی له الفدا و جمال قدم فديت احبّائه الثّابتين بروحی و نفسی چه محن و بلايا و رزايا در سبيل اعلاء کلمة اللّه تحمّل فرمودند آن صدر مبارک هزار تير رصاص بر آن وارد شد و آن گردن مقدّس در زير زنجير در زندان چاه ظلمانی مدّتی مديد آزرده و خسته گشت و در مدّت پنجاه سال در اکثر موارد باعظم شدائد مبتلا. از اوّل ابداع تا بحال چنين واقعه ئی در حقّ احدی واقع نشده و در تاريخی مذکور نه که نفسی از محلّات نفی و سرگون بمحلّات نفی و سرگون اعظم از آن نفی و سرگون گردد مگر مظلوم آفاق روحی لضرّه الفدا . از ايران بعراق در فصل شدّت سرما و کثرت برف و باران با اهل و اطفال و فقدان جميع اسباب و از عراق بمدينه کبيره و از آنجا بادرنه و از آنجا باين زندان بلا و قلعه خرابه عظمی که ذکرش در السن و افواه سبب استيحاش ميگردد. اين چنين بلاياء متتابعه و رزاياء مترادفه در هيچ عهد و عصری واقع نشده نهايت اينست که عظمت امر و قدرت و قوّت حقّ و علوّ و امتناع مظهر ظهور چنان واضح و مشهود بود که اعين و انظار حيران ميگشت و ناس و حکّام و ضبّاط و ارکان مملکت طوعاً و کرهاً خاضع و خاشع بودند و اگر کسی باين سجن اعظم وارد ميشد گمان نمينمود که اين عباد مسجونند بلکه عظمت آن بر ارکان عالم احاطه نموده بود هر کس می ديد حيران ميگشت و الّا در نَفَسی آن ذات مقدّس از آلام و بلاياء بی‌حدّ و پايان آرام نداشتند.

حال با وجود اين صدمات شديده جمال قدم چگونه توان آسايش بجهت دردمندان طلبيد و يا آرايش بجهت دوستان خواست؟ بلا را بايد بدعا از خدا خواست و مصائب را بجان و دل بايد آرزو داشت. حضرت اعلی روحی له فدا ميفرمايد خدايا اگر بلاياء سبيل تو نبود ابداً من قبول نمينمودم که باين عالم آيم و در قميص جسمانی در آيم. از خدا بخواهيد که تأييدات بلائيّه را در هيچ وقت مقطوع ننمايد در حين نزول بلاء اهل ثبوت و رسوخ چون شمع وجوهشان روشن گردد و ترقّی در جميع مراتب نمايند و ضعفاء فرار اختيار کنند و مضطرب شوند و متزلزل گردند. شما از تعرّضات مشرکين محزون نشويد از خمودت بعضی دوستان محزون شويد که با وجود آنکه جمال قدم روحی لتراب اقدامه فدا مدّتی مديده ما را بانواع الطاف و احسان و اعطاف و رحمت کبری تربيت فرمودند که اليوم چون شعله عظمی آتش بقلوب آفاق زنيم، افسردگی چيست پژمردگی چه، وقت خدمت امر اللّه است حين نشر نفحات اللّه و انقطاع از ماسوی اللّه.


منابع
محتویات