ای صدر منشرح بذکر اللّه، اين عالم امکان ظلمتگاه غموم و هموم جسمانی و روحانی و تنگنای محنت و مشقّت عنصری و وجدانيست صحرای دلگشايش سجن سجّين است و رياض جانفزايش اسفل سافلين شهد شيرينش حنظل و سمّ عظيمست و درياق اعظمش زهر بیمثل و نظير حلاوت نوشش سمّيّت نيش است و صباحيّت رويش زشتی رخسار و جبين عزّت بیپايش ذلّت پايدار است و ثروت بیپايانش فقر و مسکنت بيشمار. لکن از افق اين امکان آفتاب انوری طالع و از مشرق اين اکوان نيّر اعظمی لائح که ظلمت شديدش را مبدّل بصبح اميد نمايد و طوفان اعظمش را راحت بیبديل سمّ ناقعش را شهد فائق کند و زهر قاتلش را ثمره نخل باسق نمايد محنت شديدش را راحت جان نمايد و آلام عظيمش را موهبت وجدان کند. آن کوکب لامع و بدر ساطع آفتاب محبّت اللّه است و نيّر انقطاع از ماسوی اللّه و قيام باعلاء کلمة اللّه و نشر نفحات اللّه و شعله نورانی هدايت اللّه، پس جهدی بايد که باين مقام بلند اعلی رسيم و از اين کأس احلی نوشيم.