۴۰ - ای قاصد کوی دوست

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

۴۰ - ای قاصد کوی دوست

ای قاصد کوی دوست، بجان و تن شتافتی و آرام نيافتی تا بجوار بقعه مبارکه رسيدی ولی افسوس که آشنايان بيگانه آتش فساد و عناد افروختند و مانع و حائل از ورود گرديدند. عبدالبهاء مشتاق روی تو و طالب گفتگوی تو لهذا محزون و مغموم شد ولی دلگير مباش و اسير زنجير حسرت مگرد اين فراق عين وصال بود و اين هجران سبب تأثّر وجدان همين حسرت و تأثّر موهبت است و تأثيرش حصول فضل و عنايت. اگر در اين جهان وصلت ديدار ميسّر نشد در جهان ديگر ملاقات نمائيم و در آشيان ديگر الفت خواهيم. ديدار اين جهان موقّت است امتداد نيابد ولی لقا در جهان ابدی سرمديست انقطاعی ندارد. پس مطمئن باش که هر چند بظاهر واصل نشدی ولی بحقيقت حاضر محضری و همدم و همقدم.


منابع