ای اهل جنّت ابهی نامهٔ شما رسيد الحمد لله دليل بر ثبات بر امر عظيم و استقامت بر محبّت نور مبين بود. جميع مشمول لحاظ عنايت ربّ جليل جمال مبارکيد و غريق دريای الطاف آن دلبر مهربان. الحمد لله مفتون روی او و مجنون موی او و معتکف کوی او و متوجّه به سوی او و تشنه لب جوی او و مستمع هوی او هستيد. اين چه موهبت عظيمه است و اين چه الطاف ربّ کريم سزاوار هزار شکرانه است و سبب عزّت ابديّهٔ هر دوست و هدايت هر بيگانه.
آن دلبر آفاق نهايت صدمه و مشاقّ ما لايطاق را تحمّل فرمود در تحت شمشير بود و اسير زنجير شد گهی در نيالای مازندران تاراج و تالان شد و دست عوانان افتاد و ضرب شديد ديد و به هجوم علماء رسوم مبتلا گشت گهی به زندان تنگ و تاريک مانند بئر عميق افتاد و گهی سرگون از وطن مألوف به عراق گرديد و دمی از عراق به مدينهٔ مشهورهٔ آفاق تغريب و تبعيد شد و روزی به سرگونی به بلاد بلغار گرفتار گشت و عاقبت بيست و پنج سال در زندان عکّا مسجون ظلم و عدوان گشت و مسجوناً صعود فرمود. و تحمّل جميع اين بلايا ميفرمود تا ياران و اماء رحمان را نورانی فرمايد رحمانی نمايد ربّانی کند سبحانی نمايد. پس بايد شب و روز به شکرانهٔ اين الطاف زبان گشود و ربّ لک الشّکر ولک الحمد بر زبان راند و عليکم و عليکنّ البهآء الابهی.