هوالابهی - ای ياران حقيقی الواح مسطوره و اوراق منشوره…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٦٣

هوالابهی

ای ياران حقيقی الواح مسطوره و اوراق منشوره و اسماء مذکوره کلّ به بقعهٔ مبارکه واصل ملاحظه گرديد و مسموع شد و مضامين دلنشين معلوم و مفهوم گشت. حمد خدا را که به فضل و موهبت جمال قدم روحی لاحبّائه الفدا عبادی در ظلّ لواء ميثاق محشور گشتند که از نفحات رياض قلوبشان آفاق معطّر و از انوار وجوهشان اقليم اشراق منوّر مظاهر الطاف حيّ قديمند و مطالع آثار نبأ عظيم مشارق نجوم هدايتند ومطالع رموز عنايت نسائم حدائق توحيدند و روائح جنائن تجريد جبال راسخهٔ عهد و پيمانند ومنابع جاريهٔ وجد و ايقان اشجار مثمرهٔ فردوس ايمانند و طيور قدس ايکهٔ عرفان سرج نورانيّهٔ انجمن اسرارند و هياکل تقديس محفل ابرار مؤيّد به جنود ملکوت ابهی هستند و موفّق به ملائکهٔ ملأ اعلی.

ای دوستان جمال ابهی و ای ياران حضرت کبرياء لسان به شکرانهٔ اين موهبت کبری بگشائيد و حضرت احديّت را بستائيد که مظهر اين فضل و جود شديد و محشور در زمرهٔ اهل سجود کمر خدمت بر بنديد و در جوق ملائکهٔ ملکوت احديّت داخل گرديد تا در ساحل بحر اعظم صيد ماهيان لب تشنهٔ بحر عرفان نمائيد و در برّ وحدت شکار آهوان چمنستان حقيقت نمائيد تا به عون و عنايت حضرت احديّت جميع ملل را در ظلّ کلمهٔ وحدانيّت درآريد تا نفحات الهيّه شرق و غرب را احاطه نمايد و انجذابات رحمانيّه حيّز امکان را به حرکت آرد و اسرار کور مقدّس ظاهر گردد و آثار دور اسم اعظم باهر شود حديقهٔ کيهان بارور گردد و روضهٔ امکان ميوهٔ تر بار آورد شمع توحيد برافروزد و حقيقت تحديد به شعله‌ای از نار موقدهٔ الهيّه بسوزد انوار هدی بتابد و ظلمت جهل و عمی محو و نابود گردد. حضرت مسيح چون به جهان فسيح شتافت يازده يار يادگار گذاشت و چون به چشمی بينا و گوشی شنوا و زبانی گويا و عزمی ثابت جازم بر اعلاء کلمة‌ الله قيام نمودند به ‌آن قسم نابت گشتند که أَصلُها ثابتٌ و فرعها فی السّماء و تُؤتی أُکلها فی کلّ حين گشتند. شمعون صفا که بدر آن نجوم هدی بود به ظاهر صيّادی در درياچهٔ طبريّا و چون به کمال استقامت و همّت بر نشر آثار و حشر ابرار قيام نمود در افق وجود به انوار سجود چنان درخشيد که ماه و خورشيد حيران و پروانهٔ آن شمع تابان گشت.

حال جمال قدم روحی لاسمه الاعظم الفدا حين صعود قريب پنجاه هزار نفر در اين رهگذار بر گذار گذاشتند که جميع را به نفحات قدس تربيت فرمودند و ابواب فيوضات بر وجوه گشودند و در آغوش عنايت پرورش دادند و در دبستان بينش درس و سبق آموختند حيف نباشد که مخمود نشينيم و مبهوت بمانيم راحت جان بجوئيم راه ‌آسودگی بپوئيم‌ اين وفا نباشد اين صفا نباشد اين هدی نباشد. عنقريب ‌ايّام به سرآيد و مرغان چمن نغمهٔ رحلت بسرايند و سراج عافيت منطفی گردد و ظلمت هلاکت مستولی شود و صبح نورانی آخرت بدمد سعی نمائيم و بکوشيم تا با رخی نورانی در ملکوت رحمانی در آئيم و در ملأ اعلی در حلقهٔ ثابتان و راسخان داخل گرديم. ملاحظه ‌فرمائيد که يازده تن چون تحمّل انواع بلا و محن نمودند و به حقيقت قيام فرمودند چه نار هدايتی در قطب‌ امکان‌ افروختند حال ما اگر چنانچه بايد و شايد قيام‌ نمائيم با تأييد موعود ملکوت ابهی چه انواری مشهود گردد و چه آثاری موجود گردد. قسم به جمال محمود و لواء معقود و ظلّ ممدود که نار وقود در قطب وجود چنان زبانه کشد که حجر و مدر بگدازند. ای دوستان همّتی و ای ياران جنبش و حرکتی خود را به روايات و حکايات متزلزلين ميثاق مشغول ننمائيد چه که اضغاث و احلامست و مقالات صبيان از ثابتين بگوئيد و سبيل راسخين بپوئيد.

از برای حقّ صحبت سالها باز گو حالی از آن خوش حالها


منابع