…جناب‌ اسم الله‌ آنچه مرقوم نموده‌ بوديد ملاحظه گرديد،…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٨١

…جناب‌ اسم الله‌ آنچه مرقوم نموده‌ بوديد ملاحظه گرديد، زاد اخروی و توشهٔ راه ملکوت الهی طلب گرديده، در نزد آن جناب واضح است که‌ اليوم زاد و توشه ثبوت و رسوخ دادن نفوس ضعيفه است بر عهد و ميثاق و نشر نفحات الله و صون حصن امر الله و حفظ معالم دين الله چه که در ملکوت ابهی هديه ای خوشتر از اين نه و در ملأ اعلی ارمغانی دلکشتر از اين نيست. پس آن جناب بايد در اين امر مهمّ شب و روز نهايت جهد را مبذول دارند که وحدت کلمهٔ الهيّه به تشتيت نينجامد و تفريق در اين عهد محکم و پيمان وثيق حاصل نگردد، وا اسفا علی الکلّ اذا زلّت الاقدام و تزلزلت القلوب. و اين عبد را منتهای آمال و اقصی الامانی اين که جميع در ظلّ کلمهٔ وحدانيّت مجتمع شويم و هر اوهامی را فراموش نمائيم جز روی او نجوئيم و جز در کوی او نپوئيم و به غير از راز او نگوئيم، فی الحقيقه‌ بکلّی فدای او گرديم و فنای سبيل او شويم و در نشر طيب حبيب بکوشيم. سالهای دراز اين بندگان را در آغوش الطاف پرورش داد و به ظهور رحمانيّت و فرط عنايت تربيت فرمود و تفهيم کرد و تعليم داد و چون مشفق مهربان طفلان آموزگار را رسم ادب بياموخت و در دبستان الهی درس و سبق داد که بعد از صعود جمال منيرش بر روش و سلوک اهل وفا قيام نمائيم و به خدمت امر الله و اعلاء کلمة‌ الله بکوشيم وعدهٔ ‌تأييد فرمود و نويد توفيق داد و نريکم من‌ افقی الابهی و ننصر من قام علی نصرة‌ امری بجنود من ‌الملأ الاعلی و فريق من الملائکة‌ المقرّبين فرمود.

حمد و شکر حضرت احديّتش را که به آنچه وعد فرمود وفا کرد و هر چه نويد داد مهيّا ساخت جميع سبل وعره را مستوی فرمود و کلّ راههای سنگلاخ را هموار کرد ابواب فتوح گشود و نفحات روح القدس مبذول داشت جنود ملکوت‌ ابهايش هجوم نمود و سپاه بی پايان ملأ اعلايش با سيف مسلول نزول فرمود صفوف اعدايش در هم شکست و جند احزاب را مهزوم کرد در هر نقطهٔ عالم آثار قدرتش را ظاهر فرمود و در هر اقليمی امر عظيمش را آشکار نمود. در ملک فرنگ آهنگ تقديسش بلند شد و در بلغار و سقلاب آثار ظهورش نمودار گرديد در امريک سراجش نور بخش شب تاريک شد و هادی هر دور و نزديک در ايران صيت عظمتش بلند شد و در طهران بندگانش به حقيقت ارجمند گرديد به قسمی که قياس به سابق نتوان نمود در مدينهٔ کبيره در اين ايّام صناديد شيطان را اسير خذلان کرد و فسادشان را واضح و عيان بکلّی آن آتش را خاموش نمود و بتمامه آن داستان را از اذهان فراموش. فی‌الحقيقه تجمّع اعظم مفسدين عالم و مفترين بر جمال قدم در چنين نقطهٔ مهمّه‌ای و شب و روز و به ‌انواع وسايط و وسائل در هدم ‌امر الله ساعی و مجتهد و به انواع وساوس و دسائس متشبّث، خطر عظيمی بر امر الله بود و اسباب فساد شديدی در حقّ احبّاء الله. جميع يمين مؤکّد نموده بودند که ‌اين ارض را منقلب نمايند و بواسطهٔ جمال‌الدّين ‌افغانی در جميع محافل وزراء راه يافته حتّی در خلوت پادشاهی که ما بين گفته ميشود به واسطهٔ آن شخص بار جسته بودند و داماد يحيی کاتب خصوصی جمال الدّين شده بود و شيخ احمد از اعضاء دائمی مجلس او وسيله ای نگذاشتند که در هدم بنيان الهی و اذيّت اين آوارگان تشبّث ننمودند و افترائی نماند که نزدند و ما متوکّلاً علی‌ الله به حبل تسليم تشبّث نموديم و به قلب سليم صبر و توسّل . عاقبت دستی از غيب در آمد و پردهٔ تزوير و خداع آن قوم پر لوم را بدريد فسادشان آشکار شد و فتنه شان پديدار اوراق فسادشان نمودار شد و به جزای اعمال خويش گرفتار شدند به پنجهٔ عدالت درافتادند و به ‌ايران ارسال گشتند. شما ملاحظه فرمائيد که در نزد ناس عوام کار مشتبه نشود مقصود اين است که بعد از صعود صد مرتبه امر مبارکش را بيشتر تأييد فرمود و اين عاجزان را توفيق عنايت کرد و لمثل هذا الرّبّ ينبغی التّسبيح و التّهليل و التّقديس و التّمجيد.

باری منتها آرزوی اين عبد اين مقصد جليل و آن خدمت امر الله، از خود خيالی نداشته و ندارم و در تلقاء آيات احديّتش وجودی به جهت خويش نشمارم. امّا در صيانت حصن حصين دين مبينش ميکوشم و از تحريف و تأويل و تفريق و تشتيت هراسانم که مبادا هزار سال بعد اين گونه امور واقع گردد و در کلمهٔ توحيد تفريق حاصل شود چه که اين کيفيّت هادم بنيان است و قالع و قامع اصل و اساس ايوان يزدان، کلّ مأيوس شويم و محروم و مدحور و مذموم تشتّت شمل و تفرّق جمع چنان واقع گردد که هر يک از احبّاء در مفاوز هلاک گم و نابود گردد و از هيکل امر الله‌ اسم غير مهمّی در زاويهٔ تاريخ عوام ماند. پس بايد به جميع قوا تشبّث نمود که حصن امر مصون ماند و بنيان دين‌ الله مأمون.

امّا در خصوص عقد مجالس عهد مرقوم فرموده بوديد هيچ قضيّه ای اعظم و اقوی و اشدّ و اکبر از نفس ميثاق الهی و ايمان و پيمان ربّانی تصوّر نتوان نمود چه که در هيچ کوری چنين امری واقع نشده که در کتاب اقدس بيست و پنج سال پيش از صعود اين نصّ صريح صحيح منصوص گردد و جمال قدم جميع احبّايش را به اين فيض الهی پرورش و تربيت فرمايد و بعد به‌ اثر قلم اعلی عهدی به اين محکم و متين بگيرد در جميع ‌الواح و زبرش ذکر اين عهد را بفرمايد و تشويق و تمجيد متشبّثين را بنمايد و تبرّی‌ از ناقضين بکند. اگر کسی به اين حبل متين و زنجير حديد مرتبط نگردد به چه حبلی او را توان بست سلاسل و اغلال عالم وجود او را نبندد. ولی آن جناب اگر بخواهند که در اين خصوص اسبابی فراهم آرند که سبب شدّت تشبّث گردد آيات و کلماتی که در اين خصوص عهد و ميثاق در جميع الواح الهی نازل جمع فرمائيد و بعد از قرائت کتاب عهد درمجلس آن کلمات را تلاوت فرمائيد که شأن ثابتين چه و شأن متزلزلين چه ، اين از جميع امور اعظم است .


منابع