ای محمود محمود چون يوم موعود رسيد و نور جمال معبود درخشيد صبح هدی دميد و نسيم گلشن معانی وزيد نفوسی از اين بشارت کبری چنان به وجد و طرب آمدند که صيحه زنان و دست افشان و کف زنان و پاکوبان به مشهد فدا بی محابا شتافتند و هر چند در مشکاة ترابی خاموش شدند امّا در زجاجهٔ ملأ اعلی افروختند و چنان ساطع و لامع گشتند که افق وجود را تا ابد الآباد روشن نمودند. و نفوسی چون ندا بلند شد روی گرداندند و اصابع خويش را در گوش نهادند تا آن ندا را نشنوند يجعلون اصابعهم فیآذانهم حذر الموت. افسوس که خود را محروم نمودند و معدوم کردند و از رزق مقسوم مأيوس شدند. پس تو حمد کن خدا را که از اين فيض مشهود نصيب موفور بردی و از اين رفد مرفود سهم مفروض گرفتی و بر اين ورد مورود وارد شدی و از عين تسنيم ماء معين نوشيدی و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع