ای مخمور جام الهی، در برّيّهٔ ارض مقدّسه صحرای سيناء بقعهٔ مبارکه وادی طوی طور تجلّی برموسی سدرهٔ منتهی مرتفع گرديد وآتش موسی نمود رخ و ندای حقّ بلند شد و ولوله در اقطار عالم انداخت و گوشزد شرق و غرب گرديد. هر اذن واعيه چون استماع اين ندای جانفزا کرد لبّيک گويان شد و فرياد ربّنا انّا سمعنا منادياً ينادی للايمان ان آمنوا بربّکم فآمنّا از جان برآورد و هر نفسی مظهر صمّ بکم عمی فهم لايرجعون بود إن هذا الّا اساطير الاوّلين گفت. سبحان الله نفوسی که از شجر و حجر و مدر بلکه علف صحرا به ادّعای خويش ندای الهی می شنيدند و چون از سدرهٔ انسان در کمال فصاحت و بلاغت به ابدع الحان بلند شد انکار نمودند ، اينجا محلّ حيرت است و جای حسرت تا انوار يهدی من يشاء در زجاجهٔ يختصّ برحمته من يشاء روشن و ظاهر گردد هذا هو الحقّ.
ربّ ايّد عبدک الّذی استشرق انوار احديّتک من مصباح هدايتک و سمع نداءک الاحلی المرتفع من ملکوتک الابهی و ايّده بشديد القوی و نوّر قلبه بالآية الکبری و اشرح صدره بفيوضاتک الاعلی من جبروتک الاسمی انّک مالک الآخرة و الأُولی . ع ع