هو الله - ای دوستان‌ الهی و ياران معنوی خداوند عالميان…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٣٥

هو الله

ای دوستان‌ الهی و ياران معنوی خداوند عالميان در قرآن حکيم ميفرمايد و لکم فی رسول‌ الله أُسْوةٌ حسنةٌ، يعنی متابعت حضرت اسوهٔ حسنه است و اقتداء به آن مقتدای حقيقی سبب حصول نجات در دو عالم. امّت رسول مأمور به‌ اتّباع در جميع‌ امور و شئون بودند و چون ‌افرادی اين منهج قويم را صراط مستقيم دانسته سلوک نمودند در اقليم راستان و کشور خاصّان ملوک گرديدند و نفوسی که در راحت و حصول آسايش کوشيدند خود را از جميع مواهب محروم نمودند و در اسفل حفرهٔ يأس معدوم يافتند ايّامشان به سرآمد و خوشيشان به پايان رسيد صبح روشنشان تاريک شد و جام صافيشان دُرد آلود و غبار آگين نجم بازغشان آفل شد و کوکب لامعشان غارب.

امّا آن نفوس مقدّسی که تأسّی نمودند در افق اعلی چون نجوم هدی بدرخشيدند و در مطلع آمال به انوار بی مثال ساطع گشتند بر سرير سلطنت جاودانی نشستند و بر تخت کامرانی رحمانی استقرار يافتند آثارشان باهر است و انوارشان لامع کوکبشان درّی است و موکبشان‌ افواج ملائکهٔ افلاک سرمدی قصرشان مشيد است و بنيادشان وطيد نورشان جهان افروز است و حرارتشان جهانسوز. حال قياس نمائيد نفوسی که تأسّی به آن نور مبين نمودند به چنين مواهب و مراتب فائز شدند حال ما اگر تأسّی به جمال ابهی و حضرت اعلی روحی لمن استشهد فی سبيلهما الفداء نمائيم چه خواهد شد. حضرت اعلی از بدايت طلوع جمالش تا يوم شهادت کبری شب و روز را در اشدّ بلا در سبيل خدا گذراندند و آخر الکأس سينه را هدف هزار تير بلا فرموده با سينهٔ شرحه شرحه به ملکوت ابهی شتافتند. جمال قدم اسم ‌اعظم زهر هر بلائی چشيدند و جام لبريز هر ابتلائی نوشيدند سينه را هدف هر تير نمودند و گردن را رهين هر شمشير فرمودند. اسير زندان گشتند و بستهٔ زنجير بی امان عُرضهٔ هجوم اعدا شدند و هدف رجوم اشرار مقهور سلاسل و اغلال گشتند و مغلول وثاق و اصفاد، بعيد از اوطان گرديدند و سرگون بلاد بلغار و سقلاب شدند در سجن اعظم مبتلای بلای مبرم گشتند و اسير ظلم و ستم.

در اين زندان جفا و بئر ظلماء ايّام مبارکش به سرآمد و صعود به ملکوتش فرمود. حال ای دوستان با وفا و ياران آن طلعت نوراء آيا سزاوار است که ديگر دقيقه ای ما آسوده نشينيم و صبر پيشه گيريم و آسايش و راحت جوئيم تا در آزمايش و کسالت افتيم و به خيالات خويش پردازيم و به بيگانه و خويش دل بنديم ؟ لا و الله. بايد شب و روز آنی نياسائيم ودل پاک را به آلايش‌اين عالم ‌نيالائيم، بزم ‌فدا بيارائيم و جشن عشق برپا نمائيم و با چنگ و دف و نی به ‌آهنگ ملکوت ابهی نغمه سرائيم و رقص کنان شادمان و خندان به قربانگاه‌ فدا بشتابيم و جان و تن و سر و بدن‌ انفاق نمائيم. ای ياران وفائی و ای دوستان ثبوت واستقامتی ای مبتهلان تشبّث و توسّلی‌ ای متضرّعان تعلّق و تمسّکی هر يک بايد مشوّق ديگری گرديم و محرّک سائرين شويم و در نشر نفحات‌ الله کوشيم و به ‌اعلاء کلمة ‌الله پردازيم ‌از نسيم گلشن عنايت دائماً مهتزّ گرديم و از شميم گلزار احديّت ملتذّ شويم در قلب ابرار شوق و شور افکنيم و در دل احرار وله و سرور اندازيم. حمد خدا را که جنود ملکوت ابهی در هجوم است و نجوم افق اعلی در سطوع و سجور علم هدی در جنبش است و سحاب عنايت در ريزش و نيّر افق معانی در تابش جشن و عيش ملکوت در نهايت مسرّت است و صبح عنايت ناشر پرتو هدايت آهنگ ملکوت ابهی است که از ملأ اعلی ميرسد:

ای مردهٔ بی جان و دل جاندار شو جاندار شو،
ای خفتهٔ در آب و گل بيدار شو بيدار شو،
ای مست و مدهوش و مضلّ هوشيار شو هوشيار شو.
آفاق عنبر بار شد احداق پرانوار شد،
اشراق آتش بار شد از جان و تن بيزار شو بيزار شو.
هنگام قربانی بود انفاس رحمانی بود،
اسرار ربّانی بود بر عاشقان سردار شو سردار شو.
گلبانگ مرغ خوش سخن بر شاخ سرو اندر چمن
درس معانی ميدهد تو محرم اسرار شو تو محرم اسرار شو . ع ع


منابع