هوالابهی - ای بندهٔ حقّ صبح هدی چون از افق اعلی طلوع…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٤٣

هوالابهی

ای بندهٔ حقّ صبح هدی چون از افق اعلی طلوع نمود پرتوش بشارت کبری بود و مژده‌اش ظهور جمال ابهی و در احسن ‌القصص قيّوم‌ اسما واضح من دون خفا در جميع بيان جميع امور منتهی به‌ اين ذکر ابدع احلی‌ انّ يوم‌ القيامة من اوّل ما يطلع شمس‌ البهآء الی‌ ان يغرب و ايّاک ‌ايّاک‌ ان تحتجب بالواحد البيانيّة و ايّاک ايّاک ان تحتجب بما نزّل فی البيان. و از جملهٔ واحد بيان خود آن حضرت است، هيجده حروف حيّ و نوزدهم خود حضرت است و يکی از حروف حيّ حضرت قدّوس است که ميفرمايد سيزده واحد مرآت در ظلّ اوست. پس به محتجبين بفرما که حضرت اعلی با وجود اين که ميفرمايد زنهار زنهار محتجب از آن جمال کبريا به توجّه به من مگرد و يا به ‌آنچه که در بيان نازل شده ‌با وجود اين ای بيهوشان از هر طرفی فريادی برآريد. يکی گويد اين ظهور من يظهره‌ الله و ديگری گويد اين قصور من يظهره الله ديگری فرمايد اين مکتب دروس من يظهره الله و ديگری گويد اين مهد نشور من يظهره‌ الله.

و همچنين نفحات قدس احمدی شطر بطحا و يثرب را معطّر نمود و نسيم جانپرور تعاليم الهی جزيرة ‌العرب را معرض بهار روحانی کرد علمای مسيحيّين متشبّث به ظواهر کتاب مبين گشتند و از اشراق آفتاب علّيّين محروم ماندند زيرا به نصوص قاطعهٔ ظاهرهٔ انجيل جليل بشارتی بعد از حضرت مسيح نخواهد بود، کشيشان و قسّيسان به اين عبارات متمسّک شدند و از نور يقين که از افق مبين ساطع و لامع بود محتجب ماندند. خلاصه جميع ملل در يوم ظهور نور رحمن متمسّک به ظواهر آيات کتاب گشتند و از فيض يزدان خود را بی بهره و نصيب نمودند اين سهل است اکثر علما از کتب استنباط فتوی بر قتل سلاطين وجود و انوار غيب و شهود نمودند. امّا آن ملل اگر محتجب از مليک آفاق گشتند چندان جای تعجّب نبود زيرا وصايای صريحهٔ واضحه در کتب و نصايح مکمّله در صحف مثل بيان نبود. امّا حضرت اعلی روحی له الفدا از برای نفسی محلّ توقّف نگذاشتند بکلّی پرده ‌برداشتند و به صريح عبارت در جميع بيان فرمودند که مقصد از جميع الواح و زبر آن نيّر اعظم‌ است زينهار به صريح کتاب و تأويل خطاب و اشارات آيات محتجب از آن نيّر آفاق نگرديد.

آيا چنين وصايا و نصايحی در توراة و انجيل يا فرقان جليل موجود؟ لا والله. اين مختصّ به اين ظهور اعظم است که صبح هدی جمال اعلی روحی له الفدا کشف غطا فرمودند و سبيل هدی در نهايت وضوح و صفا نمودند. و از اين گذشته بعد از شهادت آن سرّ وجود و مقام محمود اين قوم عنود کجا بودند؟ هر يک در زاويهٔ خذلان ابدی خزيده و رو را از يار و اغيار پوشيده در نهايت خوف و هراس مخفی از جميع ناس بودند تا آنکه آن جمال قدم و اسم اعظم روحی لاحبّائه ‌الفدا امر الله را بلند فرمودند. آن وقت اين ماران و موران از حفرهٔ خفا بدر آمده جولان نمودند ولی ايّامی نگذشت مگر آن که فساد کردند وعلم عناد بلند نمودند و خود را به حفرهٔ عذاب انداختند لا تسمع لهم ذکراً و لا همسا. اين وقايع اخيره را ملاحظه نما وقتی که اين آوارگان در زير تهديد شمشير بودند سلطان الشّهدا و محبوب الشّهدا روحی لهم الفدا و همچنين سائر شهدا به مقام شهادت کبری فائز گشتند شهداء يزد را پاره پاره نمودند و شهيدان خراسان را سوختند و رماد اجسادشان را به باد دادند و هم چنين در شيراز و سائر جهات، رئيس اين قوم عنود در منابر اصفهان و طهران به صريح عبارت تبرّی از حضرت اعلی مينمود، آيا اين را هم ميتوان پنهان کرد؟ داستان اصفهان و طهران شده بود حال که ملاحظه مينمايد که آوازهٔ امر الله شرق و غرب را به حرکت آورده و صيت اسم اعظم جنوب و شمال را احاطه کرده قوّهٔ کلمة ‌ الله قوّات عالم را به زلزله ‌انداخته و ندای الهی جهان انسانی را به بشارات روحانی حيات بخشيده دوباره ‌از حفرهٔ خمودت بيرون آمده عربده‌ای مينمايد و اظهار وجود ميکند که‌ ما اهل بيانيم و اساس اين بنيان. هيهات هيهات سنينی چند قبل از اين کجا بودند، کدام يک از اينها در سبيل ربّ اعلی جام بلا نوشيد يا زحمتی کشيد؟ جز تبّری و بيزاری ابداً چيزی صادر و ظاهر نشد و به غير از فسق و فجور بروز و ظهوری نگشت. حال نيز اگر امتحانی به ميان آيد و الله الّذی لا اله الّا هو فوراً ملاحظه نمائيد که بر فراز منبر بر آيند و ندای نحن بريئون بلند نمايند بلکه لعن و طعن فرمايند.

ای جناب يک سؤال صواب از اين نفوس بنما و بگو ای اهل انصاف بالله بعد از سفک خون مطهّر حضرت اعلی اين ميرزا يحيی چه کرد جز آن که دمادم به فکر عروسی افتاد وهر روز حرمی در بر گرفت حتّی تجاوز به حرم محترم نمود که امّ المؤمنين بود وبه نصّ جميع شرايع الهی اين بی حرمتی قطعيّاً جايز نه. با وجود اين ابداً مراعات ظاهری نيز ننمود خود تصرّف نمود و به اين کفايت نکرد به ديگری بخشيد، جز اين فعل فظيع چه نصرتی در امر الله نمود؟ کدام نفسی را تبليغ کرد وکدام مسئله را تشريح نمود و در چه موقعی به جانفشانی برخاست، و در چه موردی نفس رحمانی اظهار کرد؟

اين خواصّ اتباع اوست که ملاحظه مينمائيد حتّی از آداب ظاهری محرومند يکی پرتستان است و ديگری اندلف در کليسای روميان. اين چه بلاهت است و اين چه حماقت اين چه غفلت است و اين چه جهالت. يا ايّها النّاسُ ضُرِبَ مثلٌ فاسْتَمِعوا له‌ إِنّ الّذينَ تَدْعونَ مِنْ دونِ‌ الله‌ لَنْ يَخْلُقوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمعوا له وَ إِن يَسْلُبْهُمُ الذّبابُ شيئاً لا يَسْتَنْقِذوهُ مِنْه ضَعُفَ الطّالبُ و المطلوب. و همچنين ميفرمايد يدعوا من دون الله ما لا يضرّه و ما لا ينفعه ذلک هو الضّلال البعيد يدعوا لمن ضرّه اقرب من نفعه لبئس المولی و لبئس العشير و انّ هذا هوالحقّ اليقي. ملاحظه نمائيد که شهاب ثاقب ميثاق چگونه به قلب آفاق زد و چه اشراقی از ملکوت غيب در صفحات سقلاب و افلاق افتاد، شرق منوّر نما غرب معطّر نما نور به سقلاب ده روح به افلاق بخش. با وجود اين اين منکران مانند خفّاشان در زاويهٔ خمول خويش خزيده ‌انکار آفتاب کنند. فنعم ما قال فهبنی قلت هذا الصّبح ليل أ يعمی النّاظرون عن‌ الضّياء؟ لا و الله. فسوف تسمع نغمات هذا الصّور و نقرات هذا النّاقور من الملأ الاعلی فسبحان ربّی الابهی و عليک التّحيّة و الثّناء.


منابع