… ای ياران الهی سراج ميثاق نور آفاق است و حقيقت عهد…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٥٨

… ای ياران الهی سراج ميثاق نور آفاق است و حقيقت عهد موهبت اشراق کوکب پيمان مه تابان است و اثر قلم اعلی بحر بی پايان. ربّ مجيد در ظلّ شجرهٔ انيسا عهد جديدی بست و ميثاق عظيمی بنهاد کلّ را بر محبّت جمالش دعوت فرمود و جميع را به آيات بيّنات بشارت داد اساس خلاف را برانداخت و بنيان موهبت را بر افراخت شمع هدی روشن فرمود و جهان را به فيض ملکوت ابهی گلزار و گلشن کرد عهد الست ظاهر فرمود و پيمانه به دست در بزم ظهور جلوه فرمود ندای عظيم بلند کرد و آوازهٔ عهد به گوش هر هوشمند رساند تا اهل غرض رخنه در حصن حصين ننمايند و نادانان ماء معين را به ظنّ اوهام نياميزند در قطب امکان ندا فرمود و صرير قلم اعلی مرتفع گشت جميع گوشها در شرق و غرب گلبانگ روح القدس را بشنيد و بر مضمون عهد و پيمان واقف شد. با وجود اين توضيح و تشريح و تصريح جمعی لسان تأويل گشودند و به هوی و هوس خويش تفسير نمودند معانی محکمه را به شبهات رکيکه مشوب کردند و حکم صريح را به قيود قبيح معلّق نمودند. اين چه جهالت است و اين چه بلاهت اين چه ضلالت است و اين چه بلادت از نور مبين چشم پوشند و به ذيل خراطين ارض درآويزند صبح هدی نجويند و در ظلمت جفا بپويند آيات محکمات نخوانند و تأويل رکيک شبهات بگويند ذرهم فی خوضهم يلعبون و دعهم فی سکرتهم يعمهون انّهم يُؤفکون و يَخرصون و يَخبطون و لا يبصرون الا انّهم فی غمار بحار الوهم يخوضون و سيعلمون ايّ منقلب ينقلبون.

شما ای احبّای الهی ملاحظه نمائيد که آيا در هيچ عهد و عصری و زمان و قرنی چنين عهدی تحقّق يافته و يا ميثاقی به‌ اثر قلم اعلی ديده شده؟ لاو الله. آيا اين نفوس در جهان پنهان چگونه جواب حضرت يزدان را دهند؟ محبوب ابهی اگر بفرمايد، ای بی نوايان ندای ميثاق را آيا نشنيديد و صريح کتاب عهد را آيا نديديد و نصوص پيمان را آيا ادراک ننموديد چگونه انحراف جستيد و اعتراض کرديد ؟ آيا مبيّن مخصوص منصوص نه و مرکز ميثاق محسوس نيست؟ وفا ننموديد جفا چرا اقرار نکرديد استکبار چرا اقبال ننموديد اصرار چرا؟ تيغ و شمشير زديد و نصرت هر شرير نموديد تير و سهام روا داشتيد و نيش و سنان بکار برديد اذيّتی نماند مگر آنکه مجری داشتيد روايتی نماند مگر آنکه افترا زديد حکايتی نماند مگر آنکه مدار شکايت کرديد نور را ظلمت گفتيد و هدايت را ضلالت شمرديد عهد قديم را ملعب صبيان نموديد و نصوص پيمان را ازمقولهٔ هذيان شمرديد پيرهن يوسف غيب ابهی خونين است و قميص جمال قدم رنگين.

باری ای احبّای الهی در ملأ اعلی فرياد و فغان است و اهل ملکوت ابهی همدم حنين و انين بی پايان جميع ملل عالم مهاجمند و جميع قبائل و امم مجادل ومخاصم و عبدالبهآء درميدان بلا هدف هر تير جفا انصاف چه شد و حيا و خجالت کجا رفت به جای آن که زخم خنجر اغيار را مرهم گرديد تيغ به حنجر زديد و به جای آن که سهام جفای ملل را سدّ و سپر شويد در هر دمی نشتری روا داشتيد و ضربتی شديد بر جسم نحيف وارد آورديد. فبئس ما فعلتم و يا حسرة عليکم بما ترکتم ‌الوفاق و اخترتم ‌الشّقاق و نقضتم ‌الميثاق و اشتدّ السّاقُ بالسّاقِ و انّ الی ربّکم المَساق .

باری ای ثابتان بر پيمان شکر و ثنا نمائيد که در ظلّ خيمهٔ ميثاقيد و در کهف صون و حمايت نيّر آفاق عنقريب ملاحظه نمائيد که ناقضين در حفرات شبهات پرده نشين گشتند و ناکثين چون خراطين در اسفل درکات زمين منزل و مأوی جستند يومئذ يفرح المخلصون …


منابع