هوالابهی الابهی - ای ثابت بر پيمان درعنوان مکتوب خطاب…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٧١

هوالابهی الابهی

ای ثابت بر پيمان درعنوان مکتوب خطاب يا عبدالبهآء بود اين چه نداء بود که جان را به هيجان آورد و روح را مهتزّ کرد بشارت از جميع جهات احاطه نمود چشم روشن شد و جان و وجدان نفحهٔ گلزار و چمن يافت. اين نداء چون آهنگ ملأ اعلی عبدالبهآء را به وجد و طرب آورد فو الّذی نوّر وجهی بنور العبوديّة‌ الصّرفه لعتبته ‌المقدّسة که هيچ ترانه‌ای اين مشتاق را به وجد و طرب نيارد مگر آهنگ يا عبدالبهآء و الحان طيور گلشن سبب سرور و حبور نگردد الّا گلبانگ يا عبدالبهآء اين نغمه به رقص و طرب‌ آرد و اين لحن بديع وله و جذب دهد ولی به شرط آنکه مرادف نعت ديگر نباشد و مقرون به لقب ديگر نگردد عنوان مجرّد عبدالبهآء باشد تا جان و وجدان را بهجت بی پايان بخشد هذا صفتی و هذا سمتی و هذا لقبی و هذا منقبتی و هذا منائی فی اولائی و اخرائی.

از احبّای الهی ستايش فرموده بوديد که در نهايت پرستش و نيايشند و پيمانهٔ پيمان بدست گيرند و سر مست در بزم الهی لسان به شکرانهٔ حضرت رحمان گشايند. البتّه بايد چنين باشند و جز اين اليوم سبيلی از برای ياران نه و دليلی از برای پاکان نيست از فضل عميم ربّ کريم مستدعی و راجيم که قلوب دوستانش را مهبط الهامات ربّانيّه فرمايد و مطلع اشراق فيوضات نا متناهيه تا کلّ در کمال الفت و اتّحاد و يگانگی از بيگانگی عالم غرور بيزار شده در نهايت خضوع و خشوع با يکديگر محشور گردند ابداً رائحهٔ وجود از اعمال و اطوار و رفتار و گفتارشان استشمام نشود بزرگواری در خاکساری است و عزّت ابديّه در تذلّل و انکسار و عبوديّت بندگان حقّ هذا هو الفوز العظيم فی هذا اليوم المبين. از آيهٔ مبارکهٔ يدبّر الامر من السّماء الی الأرض ثمّ يعرج اليه فی يوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون سؤال نموده بوديد.

اين يوم يوم قيامت کبری و طامّهٔ عظمی است زيرا در آن يوم آثار و وقايعی و انوار و حوادثی و شئون و بدايعی و حقائق و اسراری و احکام و آثاری ظاهر گردد که پنجاه هزار سال گنجايش ظهور آن انوار و آثار را نداشته باشد و ديگر آن که در آن يوم که ميقات يوم معلوم بود احکام و شرايع و آثار و فيوضات و تعاليمش هزار سال بلکه پانصد هزار سال جاری و ساری است اين هزار سال يا پنجاه هزار سال حدود تقريبی است و کنايه از احقاب و دهور است و در آن يوم موعود فيوضات الهيّه واضحاً از ملکوت رحمانيّت و سماء فردانيّت نازل و چون آن فيوضات در عالم ادنی الی الابد استقرار نيابد بلکه آن نور ساطع باز به کوکب لامع عود نمايد و آن باران رحمت که از فيوضات بحر احديّت است باز به محيط عظيم راجع گردد چنانچه ملاحظه نموديد که در يوم ظهور نقطهٔ فرقان روحی له الفداء انوار فيوضات از آن نيّر لامع بر عالم امکان واضح و مشهود و ساطع گشت و هزار سال آن فيض رحمانی بر تلال و ديار و حقائق ممکنات فائض بود و چون دور منتهی شد آن آثار و انوار راجع به ملکوت غيب گشت. پس اشراق جديد شد و نور بديع طلوع نمود صبح احديّت دميد و نيّر آفاق درخشيد محيط عظيم به موج آمد و امواجش اوج ملأ اعلی گرفت ابر رحمت بر خاست و باران موهبت باريد نور حقيقت طلوع نمود راه هدايت واضح گشت دليل جليل ظاهر شد و سبيل حضرت رحيم مکشوف و آشکار شد بهار الهی چنان بذل و بخشش نمود که در آغوش تربيت جنّت ابهی را زينت بخش ملکوت اعلی کرد اين نور جديد که در يوم سعيد عَلَم افراخت فيوضات و انوار و اسرار و آثار و آيات و بيّناتش تا پانصد هزار سال حکمش جاری است. بيش از اين به جان عزيزت فرصت تحرير ندارم و الّا اين آيهٔ مبارکه را شرحی بديع در سفری جليل مينمودم و عليک البهآء. ع ع


منابع