… ای ياران اين دور عظيم کور انوار است و عصر اسرار و…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٢٩

… ای ياران اين دور عظيم کور انوار است و عصر اسرار و قرن آثار به حکايت و روايت تمام نگردد و به نيّت خالصه انجام نپذيرد کردار بايد رفتار شايد اجراء نصائح و وصايای الهی لازم آيد من جمله اين است که ياران الهی بايد مرهم هر زخمی در عالم انسانی باشند و درمان هر دردی در اين جهان فانی. بيچارگان را پناه باشند و درمندگان را ملجأ و بارگاه بی نصيبان را نصيب بخشند و محرومان را محرم گيرند خائن را صادق باشند و ظالم را عادل گردند بيگانه را آشنا شمرند و اغيار را يار پندارند يعنی نوعی سلوک فرمايند که سزاوار يار و آشنا است آنچه سزاوار بندگان جمال مبارک است اين است که خدمت به عموم عالم انسانی نمائيد و همّت بر انتشار صلح عمومی بگماريد رايت آشتی برافرازيد و بنيان دوستی بنهيد و ندای حقّ‌پرستی بلند کنيد و سبب الفت و يگانگی اهل عالم گرديد به هيچ ملّتی تعرّض ننمائيد و بر نفسی جفا روا مداريد عالم بشر را خويش و پيوند خويش بدانيد و آنچه سزاوار اين مقام است مجری داريد حکومت عادله شهرياری را در نهايت اطاعت و انقياد خدمت کنيد و سرير تاجداری پادشاه مهربان را حفظ و حراست فرمائيد زيرا اگر عدالت پادشاهی و همّت صدارت پناهی نبود گرگان درنده در ايران اغنام الهی نميگذاشتند کلّ را پاره پاره مينمودند و شرحه شرحه ميکردند چنان که در اين بلاد جمعی از ظالمان اهالی بدون سبب چنان عداوت به اين آوارگان نمودند که وصف ندارد و با حضرت اخوی محترم بالاتّفاق لوايحی صرف افترا به مقرّ سرير خلافت حضرت سلطان عثمانيان ايّده اللّه تقديم نمودند هيئت تفتيشيّه از مقرّ سلطنت مأمور به اين جانب شد از قضای اتّفاق يک سر به خانه دشمنان وارد شدند جميع اعدا آنان را احاطه کردند خلاصه نفوسی که لايحه افترائيّه را ترتيب دادند شاهد و شارح گشتند مشتکی و شاهد و حاکم يک شخص بود ديگر معلوم است که لايحه و راپورت چه نوع انتظام يافت مفترياتی که به خاطر هيچ طاغی باغی نيامده تا چه رسد به اين آوارگان**.**

باری طوفان عظيم بود و جولان دشمنان سريع و بهتان شديد ولی تأنّی و وقار و سکون و قرار و عدالت اعليحضرت خلافت پناه پادشاه عثمانيان ايّده اللّه مانع از جوش و طيش دشمنان گرديد والّا غباری از اين آوارگان باقی نمانده بود لهذا بايد ياران الهی شب و روز دعای خير در حقّ اين دو پادشاه بنمايند و طلب تأييد و توفيق فرمايند و عليکم التّحيّة و الثّناء**.**


منابع