هوالله - ای ياران عبدالبهاء عوانان دست تطاول گشودند…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٣١

هوالله

ای ياران عبدالبهاء عوانان دست تطاول گشودند و مستبدّان به شدّت تمام تعرّض نمودند و عبدالبهاء را در اين سجن اعظم شدّت تضييق روا داشتند به درجه‌ای که در زندان زندانی ديگر تقرّر يافت و به قول اتراک زندان ايچنده زندان شد يعنی زندان اندر زندان و سبل مقطوع گشت و قاصدان کعبه مقصود ممنوع شدند از هر جهت عبدالبهاء در تحت مراقبه شديده افتاد به قسمی که نَفَس تنگ شد و نفوس را صبر و درنگ نماند پس بغتةً يد قوّت از جيب قدرت بيرون آمد و يد و بيضا بنمود و مانند ثعبان مبين سحر ساحرين را ببلعيد عبدالبهاء از زندان برون آمد و عوانان از ايوان به زندان افتادند و به سلاسل و اغلال گرفتار شدند تأييدات ملکوت رسيد و قوّه لاهوت علم بگشود در حالتی که يار و اغيار و آشنا و بيگانه مأيوس و مبتلای به قنوط بودند بغتةً انوار تأييد بتابيد و غيوم ظلامِ ظلم را پراکنده و پريشان کرد به خاطر نفسی نميآمد و به فکر کسی نميگذشت که ديگر روزی آيد و اين سلاسل و اغلال که بر گردن آوارگان بود انحلال جويد و اين شدّت ادنی خفّتی يابد بلکه کلّ ميگفتند علی‌الخصوص ناقضان که عبدالبهاء بلکه جميع ياران را بنياد برافتاد عنقريب يا در قعر دريا نهان گردند و يا آن که به صحرای فيزان افتند کلّ منتظر اين وقوعات بودند که تأييد ناگهانی رسيد و نور توفيق آسمانی درخشيد و به کلّی بند و زنجير برافتاد و ظالمان اسير گشتند. اين است قدرت الهيّه و اين است قوّت رحمانيّه و اين است نفوذ کلمة اللّه و اين است تأثير بشارات اللّه. در سنه گذشته در نهايت شدّت بلا و سدّ راه به اطراف مرقوم شده بود:

بگذرد اين روزگار تلختر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آيد

باری ای احبّای الهی در اين سنه تأييدات الهيّه از جميع جهات احاطه کرده جنود ملکوت نصرت نموده و افواج ملأ اعلی هجوم کرده پس به شکرانه اين الطاف بايد دمی نياسائيم و نَفَسی برنياريم مگر آن که به نشر نفحات اللّه مشغول شويم و به ترتيل آيات هدی مألوف گرديم در اتّحاد و اتّفاق بکوشيم ياران را بنوازيم و دوستان را بستائيم حتّی دشمنان را به انواع الطاف و نيّت خالصه خوشنود نمائيم به نشر نفحات اللّه قيام کنيم و به اعلآء کلمة اللّه پردازيم جمال قدم و اسم اعظم محض هدايت ما پنجاه سال حمل صدمات و بلا فرمود آيا سزاوار است که ما راحت و آسايش طلبيم راحت و آرايش جوئيم و به فکر خويش افتيم و نفس امّاره خود را پرستيم؟ لا واللّه چنين سزاوار نه بلکه بايد در هر دمی صد جان بيفشانيم و در هر نَفَسی هزار ساغر بلا بياشاميم و به جان و دل بکوشيم و مانند نهنگ دريای فنا بخروشيم تا قطره آخر از خون خويش را در سبيل حقّ بر خاک بيفشانيم و عليکم البهاء الأبهی**.** ع ع


منابع