ای ياران عبدالبهاء جناب آقا سيّد اسداللّه به اسکندريّه…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٤٤

ای ياران عبدالبهاء جناب آقا سيّد اسداللّه به اسکندريّه وارد و ملاقات حاصل و چون مأذون به مراجعت گشتند نام شما نگاشتند و نامه خواستند امّا عبدالبهاء مانند طيری که چند شبانه روز متمادياً و مستمرّاً پرواز نموده و دقيقه‌ای آرام نيافته و در نهايت خستگی و ماندگی به درجه‌ای که تحمّل تحرير يک کلمه ندارد باوجود اين از هيجان محبّت اللّه و امواج بحر الفت احبّاء اللّه به تحرير پرداختم تا بدانيد که اين قلب چقدر منجذب آن نفوس مبارکه است و اين دل و جان چگونه اسير ياد ياران. باری مدّتی بود که در ممالک غرب مانند نسيم هر روزی بر اقليمی مرور نمودم و در جميع موارد و مواقع ياد ياران شرق کردم و دل و جان را هر دم هيجانی حاصل بود و حسرتی دائم که چگونه به هجران آن ياران قديم افتادم و هيچ جائی را ملجأ و پناه ننمودم شبی در کوهسار بودم و روزی در دشت و لاله زار وقتی در قطب بحار و روزی در سواحل ديار و شب و روز فرياد و نعره به ذکر حضرت پروردگار ميزدم حال به اسکندريّه آمدم و روی ياران شرق ديدم و الحمد للّه مسافرانی در نهايت تبتّل و تضرّع مشاهده کردم و به ياد شما پرداختم و اميدم چنان است که انوار شمس حقيقت چنان بر خاور بتابد که از يک تجلّيش باختر روشن گردد**.**

ياران ايران سبب سرور اقاليم سائره گردند و به هدايت جميع روی زمين پردازند الحمد للّه تأييدات جمال مبارک مانند باران آذری پياپی ميبارد و توفيقات صمدانيّه ميرسد پس ای احبّای الهی وقت را غنيمت شمريد و به تربيت نفوس پردازيد و فکر نورانيّت بی نهايت خويش باشيد شرق را منوّر نمائيد غرب را معنبر فرمائيد جميع مشامها را معطّر کنيد و عليکم البهاء الأبهی**.**


منابع