… انصاف بدهيد که اين فريد وحيد در چه طوفان عظيم گرفتار…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٥٠

… انصاف بدهيد که اين فريد وحيد در چه طوفان عظيم گرفتار و در چه مصائب بی مثل و نظير مبتلا و بی غمخوار سهام بی‌امان از جميع اعداء جمال مبارک از جميع جهان پرتاب و سيوف ملل مسلول و بی حساب هجوم از هر مرز و بوم اعتراض و تعرّض چون دائره محيطه بر مرکز احزان و آلام چون غيث هاطل مستمرّ مشکلات و معضلات بی حدّ و حصر مشاغل و متاعب چون امواج بحر تحرير و تقرير متتابع روز و شب حتّی وقت سحر وجود در نهايت ضعف تأثيرات فرقت حضرت احديّت مغز استخوان را گداخته و حسرت و کدورت در احشاء آتش افروخته با چشمی گريان و جگری سوزان و ناله و فغان همدمم باوجود اين چه تسلّی خاطر دارم مگر آن که ملاحظه نمايم که رشته الفت الحمد للّه پيوسته و اساس محبّت بين کلّ راه تشتّت بسته و بساط تخلّف منطوی و علائم تخالف متواری و نور وحدت منجلی اگر ديگران را بلايای اين عبد مستولی گردد آن وقت قدر عافيت معلوم شود. قسم به جمال قدم که خاک قدم هر يک از احبّاء شدم و ابداً نه قولاً نه فعلاً تعرّضی به نفسی از متزلزلين نمودم و ابداً تکليف جزئی به شخصی نکردم و گفتم هر نوع خواهش و ميل شماست مجری داريد ولی من را مشغول ننمائيد و از اعلاء کلمة اللّه منع ننمائيد هرچه ميخواهيد بگوئيد و آنچه ميخواهيد بکنيد کاری به من نداشته باشيد همچو گمان کنيد که من خلق نشده‌ام باوجود اين ناله و فرياد است و داد از بيداد باز تحمّل ميکنم دوری نمينمايم هر کس از من دور ميشود نزديک ميشوم استکبار مينمايد خضوع و خشوع ميکنم راضيم صد هزار تير بر سينه من خورد و بر کسی غبار ننشيند از شدّت غصّه ناتوان شده‌ام…


منابع