هوالله - ای بنده جمال ابهی، عنوان نامه يا عبدالبهاء…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٧٥

هوالله

ای بنده جمال ابهی، عنوان نامه يا عبدالبهاء بود از اين خطاب نهايت سرور و فرح حاصل گرديد هيچ خطابی مورث روح و ريحان چون اين خطاب نه جان بشارت يابد دل مسرّت جويد صدر منشرح شود ديده بينا گردد و گوش شنوا شود تأخير جواب از کثرت مشاغل مجبره و ضعف مزاج بود البتّه معذور خواهيد داشت…

بعد از سجن اين زندانی اظهار حزن و حسرت نامتناهی نموده بوديد غم مخور مکدّر مباش اين زندان ايوان است و اين گلخن گلشن لامکان چاه اوج ماه است و قلعه حصين قصر بهشت برين زيرا سرور و حبور به دِل است نه به جسم، به جان است نه به مکان، عبدالبهاء را اين تنگی گشايش است و اين زحمت رحمت پروردگار و اين نقمت نعمت کردگار عذاب عذب است و مشقّت آسايش و راحت بلکه نهايت آرزو چنان است که اين گردن در تحت سلاسل و اغلال آيد و اين پا به کند و زنجير گرفتار شود و در زندان تنگ و تاريک عکّا که تو ميدانی منزل و مأوی جويد اين است جنّت فردوس من و گلشن قدس من و محفل انس من…


منابع