هوالأبهی - ای متمسّک به ذيل کبرياء نفحه‌‌ای که از حديقه…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٢٣٥

هوالأبهی

ای متمسّک به ذيل کبرياء نفحه‌‌ای که از حديقه قلب آن موقن باللّه برخاسته بود به مشام مشتاقان رسيد و سبب روح و ريحان گرديد حمد خدا را که به حبل متين ميثاق متشبّثيد و به عروة الوثقای عهد نيّر آفاق متمسّک چون به اين موهبت عظمی کما هو حقّها موفّق گردی مطمئن باش و متيقّن که مؤيّد در جميع شئون ميشوی ولی فطن باش و متفرّس و ذکی باش و حارس تا به اشارات و کنايات و همز و ايماء و توريه و ايهام جمع نيام پی بری و امر اللّه را از طواری و طوارق و جوارح و نوائب حفظ نمائی چه که هر بی‌فکر و معدوم الذّکری در فکر القاء شبهات و بثّ متشابهات افتاده يکی عصمت کبری بهانه کرده و کمر بر تحقير مقام مرکز ميثاق بسته و ديگری عنوان تأکيد توحيد کرده و تکفير موحّدين نموده و به اشاره و تلويح اين عبد را رئيس المشرکين شناسانده، ديگری يکفينا وحسبنا کتاب اللّه چون خليفه ثانی گفته و عدم احتياج به مبيّن را اعلان کرده و چون احد سلف به کتاب وحده دعوت نموده سبحان اللّه مبيّن حاضر و ناظر و مرکز ميثاق منصوص و محسوس و به کلّی متروک و به جهت دفع اختلاف دعوت به رجوع آيات وحدها ميشود و دفتر اجتهاد باز و مسند فقاهت گسترده ميگردد و حال آن که معنی آيات و تعيين محکمات و تأويل متشابهات به نصّ صريح الهی به او راجع اين القاءات و نشر شبهات چه بی‌فکری است و چه بی‌خردی فاعتبروا يا اولی الانصاف و انصفوا يا اولی الالباب. سبحان اللّه اين عبد را اميد چنان بود که احبّای الهی ظلمات شبهات اعدای جمال مبارک را شعاع کاشف باشند و شياطين ارتياب را شهاب ثاقب حال مؤسّس شبهات گشتند و مروّج متشابهات، باری آن جناب اميدوارم که در آن صفحات حافظ مرکز ميثاق گرديد و حارس حصن حصين نيّر آفاق نجم هدی گرديد و دليل سبيل نجات ضعفاء و صغراء را از وساوس مصون نمائيد و بی‌خبران را محفوظ و ملحوظ داريد تشنگان را سلسبيل هدايت باشيد و طالبان را بدرقه عنايت شب و روز در اعلاء کلمة اللّه بکوشيد و در انجمن ياران چون سراج بدرخشيد ندای هاتف ملکوت ابهی را به گوش جان بشنويد و صدای سروش ملأ اعلی را به سمع قلب استماع نمائيد که به بانگ بلند فرياد مينمايد و حزب فتور را خطاب ميفرمايد که ای بيوفايان قميص مقدّس من هنوز تر است و آثار جسد من مشتهر مرکز ميثاق را مخذول نموديد و سلطان عهد را منکوب علم تزلزل برافراختيد و در ميدان ظلم بتاختيد با سيف مسلول و سهام مرشوق هجوم نموديد و به صد هزار کنايه و اشاره و تلويح به اعظم اهانت و توهين قيام، روزی اظهار استغنا نموديد و به يوم يغنی اللّه کلاً من سعته استدلال کرديد و دمی يکفينا کتاب اللّه بر زبان رانديد و مبيّن منصوص را مخذول شمرديد و روزی عصمت کبری بهانه نموديد و از برای مرکز ميثاق و شمع آفاق خلاف عصمت به اذهان القا نموديد او را فريد و وحيد بی ناصر و معين گذاشتيد و جميع زحمات بيگانه و خويش را بر او حمل نموديد و در آتش اعتساف او را سوختيد و شب و روز به تشويش افکار و تخديش اذهان پرداختيد و در هر ساعتی صد هزار شبهات القا نموديد دمی او را آسوده نگذاشتيد و آنی او را آزاده نخواستيد و شبی او را در بالين راحت و ستر آسايش مستريح ننهاديد باوجود اين فرياد و فغان بلند نموديد و صيحه تظلّم به آفاق رسانديد شب و روز در بالين پرند و پرنيان بياسوديد و در سير و تفرّج وقت بگذرانديد و آه و ناله نموديد و جزع و فزع کرديد. ای بيوفايان اينگونه وفای به عهد است و تمسّک به ميثاق؟ اعانتی ننموديد، اهانت چرا؟ مرهم نبوديد، زخم چرا؟ بانی نبوديد، هدم چرا؟ اين عَلَم ميثاق لواء معقود دست حضرت مقصود است البتّه سايه بر آفاق افکند و سعی و کوشش شما هدر رود. باری جناب ميرزا قسم به جمال اگر واقف بر وقايع بی‌وفايان گردی البتّه خون بگريی و چنان ناله کنی که حنين و انينت به ملکوت ابهی رسد. يک کلمه بشنو مرکز منصوص موجود و يکفينا الکتاب گويند**.** ع ع


منابع