هوالأبهی - ای منجذب بوی دوست در اين صبحدم که فيوضات…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٢٦٦

هوالأبهی

ای منجذب بوی دوست در اين صبحدم که فيوضات جمال قدم مونس و همدم است کلک اشتياق بر اوراق در تحرير شرح احتراق فراق محبوب آفاق است دل چون مرغ نيم بسمل در تبش و اضطراب است و جان از آتش حرمان در سوز و گداز سرشک چشم بمثابه ابر بهمن در گريه و ريزش است و حرقت فرقت از شعله نار حسرت در ازدياد و تابش است جگرها در گداختن است و آتش در افروختن و احشاء مشغول سوختن اين دلهای غم ديده به چه نعمتی تسلّی يابد و اين جهان ظلمانی به چه نوری روشن و نورانی گردد قسم به جمال قدم روحی لاحبّائه فداء که تسلّی محال است جز به عروج ملکوت ابهی و دخول در جوار رحمت کبری ربّ قرّب يوم وفودی عليک و ورودی فی ساحة قدسک انّک انت الکريم المتعال**.** ع ع


منابع