ای يار روحانی نامه ملاحظه گرديد و ناله و انابه مسموع شد. مزاحی به خاطر رسيد، عارفان گويند جان نايافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش. عبدالبهآء را نه لانهای و نه آشيانهای با وجود اين چگونه دعا نمايد و ياران را خانه و کاشانه طلبد. سی و پنج سالست که در اين سجن اعظم صاحب خانه هر روز از برای ما بهانه جويد، گاهی ناز کند و گاهی غمزه فرمايد و گهی عشوه بکار آرد و دمی مشتری حاضر فرمايد. مختصر اينست از خانه به خانه انتقال نمائيم و در سبيل دلبر يگانه نه لانه جوئيم و نه آشيانه. با وجود اين از خدا خواهم که ياران را از هر جهت معمور و آبادان فرمايد و سر و سامان بخشد و گنج روان مبذول دارد و مظهر آتنا فی الدّنيا حسنة و فی الآخرة حسنة فرمايد. اين رخنهها سدّ گردد و اين خرقها رفو يابد. مطمئن باش و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع