هو الابهی - يا من اشتعل من نار محبّة اللّه و هاجر من…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٣٦

هو الابهی

يا من اشتعل من نار محبّة اللّه و هاجر من اللّه الی اللّه وفّقنی اللّه و ايّاک علی الرّشف من کأس الفدآء فی سبيل اللّه. ورقه مطرّزه به بدايع ذکر اللّه وارد و از روايح خوش محبّة اللّه مهتزّ و مسرور گشتيم. الخطّ نصف الملاقات مشهور ولکن از قرائت کتاب آن جناب تمام ملاقات فی‌الحقيقه حاصل گشت. هنيئاً لک بما توجّهت الی ديار اللّه و ناديت باسمه بين بريّته و دعوت خلقه الی البحر الأعظم الّذی يتموّج فی ذاته و يقذف علی شواطئ الوجود من اللّآلی الّتی لاح انوارها العالمين. طوبی لأرض مشيت عليها فی سبيل اللّه و طوبی لهوآء استنشقته فی محبّة اللّه فيا بشری لک ممّا قدّر لک ربّک العزيز المهيمن القيّوم.

الطاف بينهايت سلطان احديّت در حقّ مخلصين اگرچه به ظاهر عند الغافلين مشهود نه ولکن عن‌قريب چون شموس لائحه در قطب امکان من‌دون ستر و حجاب ظاهر خواهد گشت. البتّه در آن حين محتوم نفوس متکاسله پشيمان و نادم و محروم خواهند شد. چه‌قدر غفلت است که انسان در اين يوم اعظم الهی که ذرّات وجود از شوق و وله لقا در رقص و اهتزازند هياکل انسانيّه که بايد مطلع آيات رحمانيّه گردد مخمود و منجمد. در اين بهار روحانی و ربيع الهی که اشجار و جبال و تلال حتّی الأحجار سرسبز و خرّم گشته‌اند اگر شجری از اين فضل اعظم محروم ماند و چون اعجاز نخل خاويه در زاويه انخماد و انجماد مهمل و معطّل گردد ديگر در چه موسمی مخضّر گشته به شکوفه و ازهار مزيّن آيد. ای مشتاقان اگر از اين نار موقده ربّانيّه مشتعل نگرديد برودت امکان و شئون افسرده مقتضيات بشريّت را به چه زائل می‌نمائيد و اگر به اين مصباح الهيّه که در زجاجيّه رحمانيّه موقد و مضیء است مستنير و مستضیء نشويد آيا به چه نوری هدايت شويد و اگر از ساحل بحر البحور حقّ تشنه برگرديد آيا از چه معينی به حيات جاودانی فائز گرديد. به نغمه الهی در اين گلشن باقی بر شاخسار حقيقت تغنّی نمائيد و به ذکر حقّ جهان مرده را زندگی و حيات روحانی ببخشيد، چون اغصان شجره وجود در کلّ احيان در اهتزاز باشيد. اليوم يوم جوشش است چون بحر بخروشيد و اوان اوان و سارعوا الی مغفرة من ربّکم، به جان و دل بکوشيد. از بلايا و رزايا در سبيل حقّ پژمرده نگرديد و به راحت و استراحت جسمانيّه آلوده نشويد. اگر شريان محبّة اللّه در قلب متحــّرک گردد جميع مصائب فی سبيل اللّه در کام از شهد شيرين‌تر و از جان گواراتر گردد. اين ايّام معدوده عن‌قريب بسر آيد و راحت و صفا و مشقّت و جفا جميع درگذرد. نه افسر و ديهيم سروران را وفائی و نه عسرت و زحمت بينوايان را بقائی. پس خوشا حال نفوسی که در مشرق ابداع به نور محبّة اللّه چون شمس درخشيدند و در اين جهان فانی به امری قيام نمودند که به حيات جاويد رسيدند و انوار آثار و خدماتشان در اعلاء کلمة اللّه در فجر امکان چون صبح نورانی طالع و ذکر اشتعالشان در محبّة اللّه در کلّ آفاق مشهور و حاضر و اجعل لی لسان صدق فی الآخرين. و اين معلوم است که آنچه مقصد ارجمند و همّت بلندتر سبيل وصول پرمشقّت‌تر أ حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يأتکم مثل الّذين من قبلکم اصابتهم البأسآء و الضّرّآء و همچنين می‌فرمايد لم تکونوا بالغيه الّا بشقّ الأنفس و از اين گذشته فواللّه الّذی لا اله الّا هو که مصائب و بليّات در راه محبوب آفاق لذّت شاربين کأس عنايت از يد ساقی احديّت است. حضرت اعلی روح العالمين فداه می‌فرمايند الهی اگر بلايا و مصائب در سبيل محبّت تو نبود حيات و وجود از برای من لذّتی نداشت. قدری در اين بايد ملاحظه نمود که محن و آلام و مصائب و بليّات در سبيل اللّه عند اللّه به چه مقدار محبوب و عزيز است که جمال قدم بلاء اعظم را به جهت نفس مبارکش قبول فرموده و از امکان و اکوان جز سهام و سنان وارده متتابعه فی حبّ اللّه اختيار نفرموده فاعتبروا يا اولی الأبصار.

اللّهمّ اسئلک بحرمة دمآء الّتی هرقت فی سبيلک و قلوب الّتی رميت بسهام الظّلم فی محبّتک و صدور الّتی استهدفت النّبال هيماناً فی جمالک ان تؤيّد عبادک المخلصين علی الاشتعال من نار جذّابيّتک و توفّق احبّائک علی اعلآء کلمتک بين بريّتک و تنسيهم شئونهم الفانية الّتی تمنعهم عن القيام بما يليق لنسبتهم اليک. ای ربّ ثبّت اقدامهم علی امرک الّذی لا يثبت عليه الّا من جعلت رجليه حديداً بفضلک و احسانک و استقمهم بقوّة فردانيّتک علی ذکرک انّک علی ما تشآء قدير.

جميع احبّاء اللّه و اصفيائه و مستعدّی الاشتعال من مصباح هداية اللّه را به ذکر ابدع ابهی ذاکريم. آقا غلام حسين در ظلّ حقّ للّه الحمد مستريح و در ناصره ساکنند. به جهت بعضی نفوس الواح قدسيّه مبارکه که خواسته بوديد ارسال شد. نظر به حکمتی اسمائشان در سر الواح مرقوم نشد فاختر کلّ واحد منه لمن القی اللّه علی قلبک و البهآء عليک و علی احبّاء اللّه المخلصين. آقا

منابع