هو الله - ای نفس مؤيّد نامه فصيح و بليغ چون نافه مشک…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٥٧

هو الله

ای نفس مؤيّد نامه فصيح و بليغ چون نافه مشک معطّر بود، رائحه ايمان و ايقان و ثبوت بر پيمان منتشر نمود. فی‌الحقيقه آيت حبّ بود و برهان ثبوت قدم در امر جمال قدم. به مجرّد قرائت توسّل و تبتّل به درگاه احديّت گرديد که ای خداوند مهربان اين بنده آستان را روح مؤيّد کن و نور مجسّم فرما. آرزوی دل و جان بخش و پاسبان عتبه عليا فرما. موفّق به نفثات روح القدس کن و در صون حمايت محفوظ و مصون دار. در دنيا مورد عطا کن و در جهان بالا محبوب اصفيا فرما. شفای حقيقی بخش و اطمينان نفس عطا کن. در دو جهان به عتبه مقدّسه مشرّف فرما. الهی الهی هذا عبدک المنجذب بنفحات قدسک المشتغل بذکرک المشتعل بنار محبّتک قد تأجّجت فی قلبه شعلة الهدی و توقّدت نيران الشّوق بين ضلوعه و الاحشاء و قام بالوفاء فی عتبة قدسک العلياء. ربّ رنّحه من کأس مزاجها کافور و ادخله فی حديقة السّرور بالفضل الموفور و يسّر له کلّ معسور و استجب دعائه و وفّقه فی جميع الامور. ربّ انّه اتّبع الهدی بين عصبة من اهل الهوی و ثلّة من اولی الشّقی قدّر له ما يتمنّی و اجعل له مقاماً عليّا.

ای ثابت بر پيمان آن شخص محترم به آيه مبارکه قرآن تمسّک فرمود قال او لم تؤمن قال بلی ولکن ليطمئنّ قلبی. اين آيت عين حقيقت است. هرچند اين طلب از لسان قوم بود ولکن حضرت خليل موفّق به ايمان تامّ به ربّ جليل شد بعد اطمينان عظيم خواست نه اينکه به جهت ايمان خدا را امتحان کرد. ليس لاحد ان يمتحن اهل الحقّ بل لاهل الحقّ ان يمتحنوا العباد. اقوام شتّی سرور کائنات حبيب حضرت کبرياء عليه التّحيّة و الثّناء را امتحان نمودند و اين را شرط ايمان قرار دادند. قومی گفتند لن نؤمن لک حتّی تفجّر لنا من الارض ينبوعا، حزبی گفتند او تکون لک جنّة من نخيل و عنب فتفجّر الانهار خلالها تفجيرا، رهطی گفتند او تسقط السّماء کما زعمت علينا کسفا و امثال ذلک. در جواب اينها مأمور شد که بفرمايد سبحان ربّی هل کنت الّا بشراً رسولا. لهذا آن شخص محترم بايد به ايمان تامّ فائز شود تا ليطمئنّ قلبی فرمايد. و مفاد اين آيه را حضرت ابراهيم از برای ضعفا خواست ولکن محض خضوع و خشوع نسبت به خود داد چنانچه حضرت حبيب نجّار در خطاب به قوم فرموده ما لی لا اعبد الّذی فطرنی و اليه ترجعون، مقصود مبارکش ما لکم لا تعبدون الّذی فطرکم و اليه ترجعون والّا حضرت خليل جليل بود نفس مطمئنّه بود راضية مرضيّه بود نفس قدسيّه بود. مع‌ذلک يؤيّد من يشاء علی ما يشاء فيما يشاء و لا تيأسوا من روح اللّه و لا تقنطوا من رحمة اللّه و اسئل اللّه ان يفيض عليه شآبيب رحمته و يجعل له من امره رشدا و يتيقّن بقوّة القلب انّ الشّفاء بيد اللّه ليس بيد الاطبّاء و يترک آلة التّحليل بيده لانّ تحليل الماء يورث التّرديد و ليس علاج الاطبّاء الّا وسيلة طفيفه له تأثير فی وصف الشّفاء لا فی اصل الشّفاء. شخص محترم اگر به ايمان تامّ راسخ ثابت چون خليل جليل فائز گردد شفا را حتماً مقضيّا داند و عنوان مستعار از برای ايشان محرم جنوبی باشد و عليک البهاء الابهی. عبدالبهاء عباس ٩ محرّم ١٣٣٩ حيفا.

منابع