هو الله - ای بنده صادق جمال مبارک همواره محرّرات آن دوست حقيقی سبب مسرّاتست.

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٨٨

هو الله

ای بنده صادق جمال مبارک همواره محرّرات آن دوست حقيقی سبب مسرّاتست. مکتوبی که مرقوم نموده بوديد قرائت شد و بر تفاصيل اطّلاع حاصل گرديد. الحمد للّه آن صفحات رو به انتعاش است و احبّای الهی رو به ترقّی. از کتاب منهاج‌الشّياطين مرقوم نموده بوديد. اين کتاب بسيار خوبست زيرا از عبارات و اشارات و عنوان و حکاياتش بغض و عدوان و جهل و طغيان واضح و عيانست. هر نفسی که اندک انصافی داشته باشد به محض نظر به آن کتاب واقف گردد که منشأ صرف بغضا و جهل است. عبارات قبيحه‌اش عداوت صريحه است و فی‌الحقيقه جميع فرق عالم را ردّ کرده ماعدای طريقه بالاسری. آن را نيز از قرائن کلماتش معلومست اعتنائی ندارد. اين شخص از کثرت تفليس اين کتاب را دام تلبيس نمود که بلکه عطيّه‌ای گيرد و منفعتی برد چنانکه در ظهر کتابش صريح مرقوم نموده است ولی مانند ابليس مأيوس و نوميد شد. به جميع صفحات عالم فرستاده حتّی به ارض مقدّس و از اينگونه تأليفات بسيار خواهيد ديد. اينها ضرّی به امر نرساند. آنچه ضرّ امر است حرکتی مخالف رضای مبارک و عدم آراستگی به فضائل و خصائل اهل حقيقت. ياران الهی اگر مرکز سنوحات رحمانيّه گردند به شعاعی ساطع اين ظلمات را محو و نابود کنند. گواه عاشق صادق در آستين باشد. اين شخص نصف کتابش مفترياتست و بسيار از کلمات را تغيير و تبديل داده، فسوف يری نفسه فی خسران مبين. شما در آذربايجان به حکمت تامّ شهرت دهيد که اين شخص آنچه نوشته است مقصدش صرف افترا بوده، اگر حقيقت اين امر را بخواهيد کتب و رسائل استدلاليّه موجود ملاحظه نمائيد که هيچ اثری از اين مفتريات در آن مذکور و يا نفسی مقتدر بر جواب هست. چون از بيان و برهان عاجزند لهذا به اين مفتريات پردازند که شايد بدين سبب نار موقده را خاموش کنند. يريدون ان يطفئوا نور اللّه بافواههم و يأبی اللّه الّا ان يتمّ نوره ولو کره الکافرون. در ايّام حضرت رسول روحی له الفداء نيز از اين قبيل اشيا بسيار انشا و انشاد نمودند. مثلاً الفيل ما الفيل و ما ادراک ما الفيل له خرطوم طويل و اين را در محافل و مجالس می‌خواندند و قرآن می‌گفتند ولی آيا اين نزاع و جدال سبب اضمحلال امر اللّه شد لا واللّه بلکه سبب قوّت امر گرديد. پس مطمئن باشيد که امر عن‌قريب اوج گيرد و به يک موج اين خس و خاشاک‌ها را به وادی هلاک اندازد. شما در فکر تبليغ باشيد. ديگر آنکه احبّای الهی بايد نفوس مهمّه را که اظهار حمايت می‌نمايند مخفی و مستور بدارند. هر نفسی که داند به ديگری ابداً ابراز ندارد. مثلاً شايد امروز يکی از بزرگان با آن جناب ملاقات نمود و جستجوئی کرد. شما ابداً به ديگری ابراز نداريد و همچنين اگر کسی از شخص ديگری از احباب سؤالی کرد که دليل بر انصاف بود بايد او را مکتوم بدارد زيرا نفس شهرت سبب فرار او گردد چرا می‌ترسد که در معرض امتحان و افتتان افتد، فاعلم الکناية بصريح الاشاره. مقصود اينست که ياران الهی را چنين تعليم نمائيد و اگر چنانچه ممکن بشود که احبّا کلّ يکديگر را مستور بدارند و ذکری ننمايند اين ديگر بهتر خيلی مدار ترويج است و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع

مثلاً يکی از ياران الهی نفسی را هدايت نمود بايد مکتوم بدارد و پيش ديگران ذکر هدايت او را اگر ننمايد البتّه بهتر است زيرا محفوظ و مصون ماند و از اين گذشته فوائد و منافع ديگر نيز حاصل گردد. ع ع

منابع