ای سليل آن شخص جليل نامه اوّل و ثانی شما رسيد و تفاصيل معلوم و واضح گرديد. فیالحقيقه بعد از صعود آن هيکل وفا به مشقّات عظيمه مبتلا شدی. اين امتحانات الهی بود زيرا انسان ممکن نيست درين خاکدان هدف تير قضا نگردد. هر کس به قدر خويش گرفتار زحمتست ولی تو الحمد للّه قدم استقامت محکم نمودی مضطرب و پريشان نشدی لهذا من از روش و سلوک تو مسرورم. تو را نورانيّت اخلاق خواهم و تنزيه و تقديس رفتار تا از عنصر جان و دل آن مقرّب درگاه کبرياء گردی و الولد سرّ ابيه شوی و چنين خواهی شد. چه بسيار از ابناء که ننگ آباء شدند و سبب خجلت و شرمندگی پدران گرديدند. به اعمالی گرفتار شدند که مورد غضب پروردگار گشتند کانّه اين پسر نسل آن پدر نيست زيرا از عنصر آب و گل اوست نه جان و دل او. اينست که خطاب به نوح میفرمايد انّه ليس من اهلک انّه عمل غير صالح و مقصود کنعانست. باری تو شکر کن خدا را که میکوشی تا شمع آن بزرگوار را روشن کنی و بايد چنين باشی. اينست سزاوار تو و اميدوارم که مانند پدر صفدر گردی و چون گلشن روحانی مزيّن به گلهای تنزيه و تقديس شوی و عليک البهاء الابهی ١٦ شوّال ١٣٣٩ حيفا عبدالبهاء عباس