ای فائز به تربت مقدّسه چنان مپندار که فراموشت نمودم محال است محال بلکه عدم مجال است. تحرير نتوانم تقرير ندانم که کثرت مشغوليّت به چه درجه است. اگر حاضر بودی با چشمی گريان و دلی سوزان نظر میکردی و تأسّف میخوردی. پس بهتر آنست که نبينی و ندانی. با وجود اين ملاحظه کن که از هند چه روائح منتشر است. به ظاهر از هند است به حقيقت از عکّاست چه که سرچشمه اينجاست. باری تو در اينجا بودی و روش و رفتار اين عبد و سکون و حلم اين فريد وحيد را مشاهده نمودی و صبر و تحمّل ملاحظه کردی. حال قضيّه برعکس شده است. ما غرق بلا، کسانی که در ساحل راحت و رخا هستند آغاز ناله نمودهاند و فرياد واويلا بلند کردهاند و جاءوا اباهم عشآء يبکون تحقّق يافت و شروه بثمن بخس دراهم معدودة ظاهر گرديد. احبّا ما را بسيار ارزان فروختند و ناله و حنين آغاز نمودند و البهآء عليک. ع ع