هو الله - ای سرگشته و سودائی آيا وقتی آيد که در شرق…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٢٩٤

هو الله

ای سرگشته و سودائی آيا وقتی آيد که در شرق و غرب مشهور به شيدائی گردی و رسوای عالم شوی و بی نام و نشان بين بنی‌آدم يعنی بکلّی دل و جان فدای جانان کنی و از خاندان و دودمان و سر و سامان بگذری. اگر بدانی اين مقام چه‌ قدر عزيز است و اين مائده چه‌ قدر لذيذ البتّه از هر چيز بگذری و جام لبريز به دست گيری و شور و شعف انگيزی و مشک و عنبر بيزی. ايّام انسان را گمنام نمايد. ملاحظه نما که مشاهير انام و ملوک بنام در زاويه نسيان خزيدند و لا تسمع لهم صوتاً و لا رکزاً. با وجود اين ديگر از برای من و تو چه بقائی و چه درمانی و چه هستی و چه خودپرستی. مجنون عالم آنانند که با وجودی که می‌بينند کورانند و می‌شنوند کرانند الجنون فنون. باری اگر هوشياری به کوی ديوانه‌ها پی بر و اگر عاقلی در آشيانه مجنونان محلّ گزين يعنی از شئون اين عالم ديوانه و بيگانه باش و به نفحات قدس آشنا و دانا و عاقل بيهمتا. بيخبر از اين عالم شو از آن جهان خبر گير. بيهوش اين خاکدان گرد و هوشيار جهان جاودان شو. بر قدم آزادگان حرکت کن و پی بزرگواران گير. خود را آزاد کن و از هر قيدی رها نما تا ستاره آسمان گردی و مه تابان شوی و از خسوف و از کسوف اين جهان رهائی يابی. آنچه کنی و بنمائی و بکوشی و بجوشی و بخروشی مانند پيشينيان گردی يعنی هيچ اثری و ثمری باقی و برقرار نماند مگر سرگشته آن دلبر گردی و مشتاق آن ماه انور شوی. ره عاشقان گيری و در پی مشتاقان دوی. آه جانسوزی برآری و آن کشور را به نار محبّت اللّه بسوزی. اينست نصيحت من، ان شئت فاقبل و ان شئت فاترک انّ ربّی لغنيّ عن العالمين و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع

منابع