ای ياران عزيز عبدالبهآء نامه يار مهربانی رسيد و نامهای مبارک شما در آن مرقوم بود. به محض قرائت آن اسماء دل و جان به وجد و طرب آمد و روح مستبشر شد که الحمد للّه کرمان به هيجان آمده اميد است که آن خطّه نازنين بهشت برين گردد. استعداد اهل آن سامان بیپايان ولی شدّت زمهرير عقيم مانع از انبات و حاجب ظهور آيات بيّنات بود. حال چون ابر شديد ناپديد شد و حاجب غائب گشت و زمهرير به اعتدال ربيع مبدّل گرديد البتّه شمس حقيقت بتابد و اراضی هامده به اهتزاز آيد و انبات نمايد و من کلّ زوج بهيج بهجت چهره گشايد و تری الارض هامده و اذا انزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من کلّ زوج بهيج. عواصف و قواصف خريف و شدائد و زوابع برد شديد البتّه زمين خرّم را افسرده و پژمرده نمايد ولی نسائم جانپرور بهار روحانی و فيضان ابر نيسانی و حرارت آفتاب يزدانی چنان به جوش آرد که روی زمين رشک بهشت برين گردد. مقصد آنست که وقت جنبش و حرکت کرمانست تا آن اقليم جنّت النّعيم شود و آن کشور به نفحات قدس معطّر گردد و آن مرز و بوم به قوّه حيّ قيّوم مواقع نجوم شود. باری ای ياران نظر عنايت متوجّه کرمانست و نفحات قدس در مرور بر آن سامان. بشائر الهی میرسد و آهنگ ملکوت ابهی به وجد و سماع آرد. اميدوارم که گلبانگ بلبل معانی ياران را مفتون گل رحمانی نمايد و مجنون دلبر ربّانی فرمايد تا يکی سودائی جمال باقی گردد و ديگری شيدائی دلبر آسمانی و ديگری سرگشته کوی حضرت سبحانی و ديگری گمگشته صحرای عشق محبوب حقيقی و عليکم البهاء الابهی. ع ع