هو الابهی - ای مخمور جام الهی قصيده فريده غرّا و خريده…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٣٢٧

هو الابهی

ای مخمور جام الهی قصيده فريده غرّا و خريده لطيفه نورا که در مصيبت کبری و رزيّه عظمی از قريحه آن حمامه حديقه وفا جاری گشته بود تلاوت شد. نعم القصيدة هذه القصيدة و نعم المنشأ منشئها الفصيح البليغ ايّده اللّه علی محامده و نعوته و ذکره و ثنائه بين عباده و العمل بوصاياه فی زبره و الواحه و التّبشير بعناياته و التّحديث بنعمته السّابغة علی احبّائه و اصفيائه. اگرچه غمام ظلمانی احزان آفاق امکان را احاطه نموده و امواج اندوه و حرمان به اوج اعلی رسيده و ارياح شدائد از هر جهت وزيده و زلزله به ارکان وجود و بنيان غيب و شهود رسيده امّا وقت جانبازيست و هنگام سرمستی از صهبای الهی. بايد چون جوهر تقديس از هر آلايش پاک شد و در سبيل الهی چالاک و در اين ميدان سمند همّتی دواند و چوگان غيرتی زد و گوی موهبتی ربود. تا وقت باقی است و دلبر ساقی وقت را بايد غنيمت شمرد و سعادت ابديّه را از دست نداد. وقت هدايت گمراهان است و دلالت گمگشتگان. زمان تربيت نفوس است و احياء قلوب. اوّل بايد از عنايت الهيّه بهره و نصيبی جست و از فضل و موهبت رحمانيّه قسمت و بخششی يافت بعد آهنگ بلاد الهی نمود و يد بيضا نمود. مؤيّد به روح گشت و موفّق به فتوح. از عنايت يوم و معجزه آثار رحمت او استغراب منمائيد. پطرس حواريّ صيّادی بود و ديگری صبّاغی. چون آفتاب الهی از ملکوت ابهی بر اراضی کينونات بدرخشد و فيض ابر نيسان ربّانی بارانی ببخشد و دهقان رحمانی تخمی افشاند کوه و دشت و صحرا يقين سبز و خرّم گردد و شقائق عرفان در حدائق وجدان برويد و تری الأرض هامدة فاذا انزلنا عليه المآء اهتزّت و ربت و انبتت من کلّ زوج بهيج، ذلک بانّ اللّه هو الحقّ و انّه يحيی الموتی و انّه علی کلّ شیء قدير لعمر اللّه هذا هو الحقّ المبين. ع ع

منابع