هو الابهی - ای مشتعل به نار محبّت اللّه از قرار نامه…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٣٤٧

هو الابهی

ای مشتعل به نار محبّت اللّه از قرار نامه آن جناب عازم بيت اللّه العتيق شده‌ايد و به زيارت بعضی مواقع مقدّسه مشرّف خواهيد شد. يک زمانی نفحات مقدّسه الهيّه آن خطّه و ديار را معطّر نموده و ندای جمال محمّدی از جوانب و اطراف ارض حجاز بلند بود و آن نيّر هدی از آن مطلع بطحاء طلوع فرموده بودند و موائد سمائيّه نازل بود لکن در آن زمان آن اقوام جميعاً بر اذيّت آن حضرت قيام نمودند. دندان مبارکش را شکستند و پاشنه پای مبارکش را بسی سنگ زدند که خون جاری شد و در کوچه و بازار سخريّه و استهزا می‌نمودند. در آيه مبارکه حکايت می‌فرمايد و اذا رأوک ان يتّخذوک الّا هزوا ا هذا الّذی بعثه اللّه رسولاً. خاک بر سر مبارکش می‌ريختند و در راهش خار می‌انداختند و شب‌ها به جهت سفک دم مطهّرش مشورت می‌نمودند. يکی افتری علی اللّه ام به جنّة می‌گفت و ديگری بل قالوا اضغاث احلام بل هو شاعر بل افتراه فليأتنا بآية کما ارسل الاوّلون می‌راند. يکی زبان به طعن می‌گشود و ديگری سهام شتم و لعن رمی می‌نمود. کار به درجه‌ای در مکّه بر حضرت سخت شد که نيم‌شب از دست اعدا به مدينه فرار فرمودند. با وجود اين دست برنداشتند هر روز لشکری کشيدند و صفّ جنگی بياراستند و دوستان الهی را شهيد نمودند. اين تفاصيل جميع در قرآن مذکور است. حال از صد هزار فرسنگ به زيارت آن آستان می‌دوند و لبّيک گويان ولوله در آن بيابان می‌اندازند امّا در يوم ظهورش منکر و مغرض بودند. حال اهل مکّه به مجاورت افتخار می‌نمايند. اينست شأن مردم. تا جمال محمّدی روحی له الفداء ظاهر بودند از دست اعراض و انکار اين خلق چه کشيدند. حال به تراب منسوب به آن روح پاک افتخار می‌نمايند و من حيث لا يشعر حرکاتی می‌نمايند، ابداً ملتفت نيستند که در درگاه کيست که تضرّع و زاری می‌نمايند. باری شما چون عارف به شأن و مقام و قدر و عظمت و بزرگواری آن حضرت هستيد بايد در نهايت خضوع و خشوع آن مواقع مقدّسه را زيارت نمائيد و از خدا بطلبيد که نفحه معطّره آن حديقه تقديس الهی را از آن اراضی استشمام نمائيد. اگر چنانچه به خوشی و حکمت ميسّر شد که به اين ارض مشرّف شويد خيلی موافق و اگر موانع حاصل شد و محذور پيدا گشت ما بالنّيابه از شما زيارت خواهيم نمود. در هر جا هستی مؤيّد به حفظ و حمايت حضرت احديّت باش و البهاء عليک. ع ع

منابع