هو الله - ای يار مهربان من لوح مسطور رقّ منشور گشت…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٣٦٧

هو الله

ای يار مهربان من لوح مسطور رقّ منشور گشت و چون گشودم و در بدايع معانی نظر نمودم مضمون مشحون به روح محبّت نيّر آفاق بود و الفاظ اصداف دراری عرفان اللّه. اگر در جواب از پيش فتوری رفت و يا قصوری واقع اين تقصير بيوفايانست که از شدّت جفا فرصت و مجالی ندهند و شب و روز متمادياً مرا مشغول به دفع فساد کنند و اطفآء نار عناد. حال که به تبريز رسيديد جام لبريز گرديد و وله‌ انگيز و مشکبيز. اگر بدانی در اين بساط چه‌ قدر عزيزی البتّه از شدّت سرور پرواز نمائی و با نغمه و آواز دمساز گردی. الحمد للّه نسيم آذربايجان معطّر است و نفحات رياض قلوب احبّاء اللّه جانپرور. شمس حقيقت را عن‌ قريب در آن کشور پرتو جهان‌ افروزی ساطع گردد که عقول حيران ماند. پس تو به جان و دل بکوش که آئينه صافی گردی و پرتوی کافی وافی گيری. شمعت شعله جهانسوز گردد و سراجت لمعه عالم‌افروز. ريحانت شجر بارور گردد و جويت دريای پر درّ و گهر. به فضل جمال ابهی اميدوار باش که قطره را دريا نمايد و دخمه را صحرا کند. خارزار را گلزار نمايد و خزان را نوبهار جهان‌ آرا فرمايد و نريد ان نمنّ علی الّذين استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثين. ع ع

منابع