… تعزيت نامه شما بر مصيبت کبری وفات ابیالفضائل سبب تسلّی قلوب گرديد. اميدواريم که باقی دوستان محفوظ و مصون در صون حمايت الهی باقی و برقرار باشند. امّا قضيّه ذکر آن نحرير جليل در جرائد ناسوتی ابداً اهمّيّتی ندارد زيرا در اندک زمانی فراموش شود. ملاحظه کنيد که جرائد عالم در تعزيت ملوک چه قيامتی برپا مینمايند ولی اندک زمانی نمیگذرد که بکلّی فراموش میشود. مادام چنين است چه اهمّيّتی دارد. امّا به جهت وفات آن شخص جليل از ملأ اعلی تعزيت میرسد زيرا اهل صوامع ملکوت در بارگاه قدس از صعود او مسرور و از درگاه احديّت از برای مصيبت زدگان در اين جهان تسلّی قلوب می طلبند و مناقب آن بزرگوار در لوح محفوظ و رقّ منشور مذکور و مشروح امّا حال معلوم نيست، عنقريب پرتو عالم بالا بر زير زند و جميع زبانها به ستايش او پردازد. نفوس بزرگواری که از پيش گذشتند در تاريخ دقّت نمائيد که بعد از وفاتشان کسی ماتم نگرفت و در مصيبتشان آه و فغان ننمود. نه چشمی گريان شد و نه قلبی سوزان لکن بعد ببينيد که چه ماتمی شد و چگونه گشت. امّا ابیالفضائل الحمد للّه در عصر خويش به مجرّد انتشار خبر فوتش در شهرهای بعيده ماتم گرفتند و اشک ريختند و با آه و ناله همدم شدند و طلب علوّ درجات در حالت مناجات نمودند. ولی هموطنان عزيز در مصر نزديک جنازه او نيامدند که مبادا ذليل شوند با وجود آنکه آن وجود عزّت ايرانيان بود، عن قريب معلوم خواهد شد. در قرآن ملاحظه کن که چه میفرمايد يا حسرة علی العباد ما يأتيهم من رسول الّا کانوا به يستهزئون افکلّما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففريقاً کذّبتم و فريقاً تقتلون. بعد از آنيکه در حقّ مظاهر مقدّسه الهيّه و مطالع انوار و مشارق شمس حقيقت چنين مجری میداشتند تعجّب منما که حضرت ابیالفضائل را که بندهای از بندگان الهی بود بیاعتنائی کنند. ذلک دأبهم فی الحياة الدّنيا…